ارمیا و ایلمان
سلام دوستای خوبم. از همتون به خاطر تبریکات صمیمانتون ممنونم. فعلا به خاطر اوضاع و احوالم مجبورم فقط به گذاشتن چند تا عکس بسنده می کنم. روزهای اول خیلی سخت بود و ارمیای مامان خیلی مخصوصا شبی که من بیمارستان بودم اذیت شد، از بس شب ماما ماما کرده و توی اتاقها دنبال من می گشته و وقتی شنیدم اشکم دراومد. الان هر وقت ایلمان گریه می کنه به من با اشاره می گه که بهش شیر بدم و یا لباس خودش رو میکشه بالا و می خواد خودش شیر بده. الهی قربون قلب مهربونش. ماشالله یادتون نره ها خاله های مهربون. آقاجونم داره اسم ایلمان مامان رو می گذاره. ...
نویسنده :
مامان ارميا و ایلمان
20:02