این دختر خانم کیه؟!
مگه این پسملی می گذاره ما یه گلسری ، گیره ای ، چیزی به این سرمون بزنیم ! در یک چشم به هم زدن از روی سر این یک عدد مامان به روی سر خود جنابش منتقل خواهد شد و ما باید فکر دیگری برای خود کنیم.
چقدر هم بهش میاد.
یه روز از صبح تا بعد از ظهر گیر ه های منو زده بود و البته اشاره کرد که من براش بزنم، و می رفت جلوی آینه و خودش رو تماشا می کرد و خوش خوشانش هم می شد. بابایی که از سر کار اومد و این کولوچه دختر شده رو دید هم خنده ش گرفته بود و هم غیرتی که ای پسر قراره مردی باشی در خانه و از این مامان جان مراقبت کنی! حالا دختر شدی واسه ما؟؟
تازگی ها هم کرم رو برمی داره و با زور میگه که باید براش باز کنم و میزنه به موهاش و صورتش و البته صورت من.
دوتا از رو که انگشت کرده و خراب کرده.
یه روز هم دستبند منو یه روز تمام دستش کرد و ذوق کرد.
این هم ارمیای واژگون شده ، خواستم غذاشو بدم ، از دستم فرار کرد و رفت پشت مبل و بعدش هم در حین فرار واژگون شد ونمی تونست بلند شه. من هم به جای کمک سریع اول یه عکس ازش گرفتم. ( البته بگم که موقعیتش خطرناک نبود)