ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

مامان میشی میفهمی

1390/11/11 9:27
611 بازدید
اشتراک گذاری

واقعا آدم تا مادر نشه ، مادر بودن رو با تمام وجود نمی تونه درک کنه. هر چه قدر هم تو بزرگ کردن بچه های دیگران کمک باشه بازهم مادر نیست.

یادمه وقتی کمی دیر می اومدم خونه و مامانم دلواپس می شد و یا یک از ما خواهر و برادرها مریض می شد و نگرانی رو تو چهره مامان خوبم می دیدم ، میگفتم حالا چیزی نشده که چرا نگرانی؟ می گفت ایشالله مادر میشی میفهمی، البته این حرف رو آقا جونم هم می زد که پدر نیستی که بفهمی.

اما حالا مادر شدم و تمام اون حرف ها رو با تمام وجود درک می کنم.خیال باطل

ارمیا کمی حالش خوب شده بود که پست قبلی رو گذاشتم، ولی فردای اون روز حالش بدتر شد و باید اعتراف کنم که واقعا حس کردم که دارم کم میارم. نگرانخیلی خسته ام. شاید باور نکنید ولی واقعا چند شبه 1 ساعت درست و حسابی نخوابیدم.

مجبور شدم دیروز رو هم مرخصی بگیرم. پریشب که اصلا نخوابیدم ، دیشب هم اگه دروغ نگفته باشم 2 ساعت مفید خوابیدم. نخوابیدن من مهم نیست، اینکه کولوچه شیرینم اینهمه بی تابی می کنه و می دونم از درد ناله و گریه می کنه ناراحتم می کنه.

دیشب واقعا حس کردم دارم کم میارم. دست و پاهام بی رمق شده بود و مغزم کار نمی کرد. واقعا مادر بودن سخته. همش از خدا می خواستم بهم انرژی و صبر بده . ای کاش من به جای ارمیا مریض می شدم. نمی دونم چرا این بار انقدر طول کشید؟ از 5 شنبه تا حالا!!! همش گریه گریه گریهگریهگریه. ارمیای شیطون و بازیگوش مامان و این همه گریه؟!

خیلی مراقبش بودم نمی دونم چرا انقدر بد سرما خورده. یعنی مراقبتم خوب نبوده ؟ افسوس

دیروز باز بردیمش دکتر یه آمپول دیگه ... وااااای. الهی بمیرم. دکتر گفت گوشش بدجور التهاب داره.

امروز مجبور شدم بیام سر کار. دلم پیش ارمیاست. حالم اصلا خوب نیست. دلم می خواد گریه کنم. دیروز با گریه های ارمیا من هم گریه می کردم. دست خودم نبود. دیگه مگه یه آدم چقدر انرژی دارد؟؟؟

خدا به همه مامان ها کمک کنه. هر چند واقعا کمک می کنه وگرنه مادر نمی شدن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

سمانه مامان پارسا جون
11 بهمن 90 14:58
سلام خانومی خوبی؟
الاهی بگرم خیلی ناراحت شدم این گل پسر مریضه
الان حالش بهته؟
واقعا خیلی سخته فقط مراقب باش خودت مریض نشی
ایشاا... ازین به بعد دیگه از بیماریش ننویسی


سلام عزیزم. ممنون بهتره خدا رو شکر. پارسای گلم رو ببوس.
مامان تربچه
11 بهمن 90 17:32
آخیییییییییییییییی
ایاشلا زود خوب میشه
غصه نخور
70 تا حمد (با توجه) بخون براش
زودی خوب میشه ایشالا


سلام. ممنون. ممنون از اینکه این ذکر رو گفتی.
مامان ابوالفضل
11 بهمن 90 17:50
سلام عزیزم
نگران نباش ایشاالله خوبه خوب میشه
بچه داری همینه دیگه
مامانم همیشه میگه اگه بچه مریض نشه، گریه نکنه که با عروسک فرقی نداره
ما هم دعا می کنیم که گل پسر هر چی زودتر خوب بشه تا مامانی از نگرانی در بیاد
مراقب خودت و جوجوی نازت باش
بوس


چه حرف جالبی زده. راست میگی. ممنون.
مامان جون
12 بهمن 90 0:35
سلام مامان اریا عزیز
خدا بده نده کاملا درکت می کنم
مریضی بچه ها خیلی سخته انشالله که زود زو خوب بشه


سلام عزیزم. مرسی.
فرناز/ مامان ریحانه
12 بهمن 90 2:02
آخههههه الـــــهی

ایشاا... زودی خوب میشه مامان مهربونش، دلواپس نباش.
ولی می دونم خداییش سخته دیدن میوه دلت در حالی که بیحاله
کلوچه من می بوسمت


سلام عزیزم. ممنون. ایشالله.
مامان آیلا
13 بهمن 90 8:54
خدا رو شکر که کولوچه خاله بهتر شده عزیزم بی خود نیست که می گن بهشت زیر پای مادران است
چه با حال رو چرخ خرید نشسته


عاشق اینه که بریم خرید و رو چرخ بشینه.
مامان زینب
13 بهمن 90 14:04
خوب میشه گلم
...نگران نباش



ممنون عزیزم.
مامی نسیم مامان ملودی
14 بهمن 90 0:42
عزیزم خدا رو شکر که خوب شدی عسلی


ممنون خاله جون. خدا ملودی رو حفظ کنه.