الهي بميرم گلم سرما خورده / عكس هاي آتليه رسيد
پسر نازم ، مامان خيلي غصه داره.چرا مريض شدي عسلكم. خاله ها ،ارميا 3 روزي مي شه كه سرما خورده و بدجور بينيش مي گيره و سرفه مي كنه و نمي تونه درست بخوابه. از چهارشنبه شب ارميا ساعت 12 شب از خواب بيدار شد و شروع كرد به گريه كردن و حس كردم حال نداره و تب كرده و جاييش درد مي كنه كه انقدر بي قراره. بابايي ساعت 2 شب رفت از داروخانه براش استامينوفن گرفت تا تبش بياد پايين. تا صبح 3 ساعت بيشتر نخوابيديم و نوبتي ازش مراقبت مي كرديم ، قربون ناله هات برم مامانم كه دل آدم رو ريش مي كنه. صبح برديمش دكتر و دارو داد و گفت سرش سرما خورده . خيلي ناراحت شدم. تا فرداش يعني جمعه تبش بالا و پايين مي شد. صبح جمعه برديمش بيمارستان تا دكتر خودش ببينتش ولي نبود و دكتر ديگه اي معاينه اش كرد گفت كه ويروسي اومده كه تا يك هفته طول مي كشه از بدنش خارج شه. خلاصه بگم كه ديشب بعد از چند شب بهتر خوابيد، توي خواب براش قطره بيني ريختم تا بهتر نفس بكشه و تا وقتي كه از خونه بيام بيرون مثل فرشته ها خوابيده بود. بابايي نصف روز مرخصي گرفت تا صبح زود نبريميش خونه ماماني و ارمياي مامان خوب بخوابه. مامان دورت بگرده زود زود خوب شو تا مامان از غصه در بياد. خدايا يعني خوب مواظبش نبودم كه كلوچه خوشمزهء من مريض شده؟؟!!!
از يه چيز ديگه هم ناراحتم، اون هم اينكه ارميا چون تازگي ها دستش رو مي گيره به هرچيزي تا بلند بشه و هنوز تعادل نداره با اين كه مراقبم ولي يك دفعه ميفته و گاهي كلي گريه مي كنه. ديروز ارمیا رو سپردم به بابايي تا كارهامو انجام بدم و تا شب 3 دفعه صداي گريه نانازم بلند شد. فهميدم بازم افتاده و دردش اومده. خيلي شيطون شده. يك بار با گريه اون من هم گريه كردم ، دلم براش سوخت. طفلي پسملم.
اين هم عكس هاي آتليه ارميا جوني مامان . البته عكاس باشي فايل اصلي رو نمي داد و مي گفت از روش چاپ مي كنين و مي خواست ريسايز كنه و بده كه كامپيوترشون از شانس خوب ما ويروسي شده بود و ريسايز نمي كرد و وقتي فهميد كه ما براي عروسيمون هم رفته بوديم اون آتليه و ديد كه آقاي داماد يعني همسري من براش آشناست عكس ها رو داد.
اين عكس كمي بدون كيفيته، چون يادمون رفت فايل اصليشو بگيريم و مجبور شدم خودم از زوي عكس ،عكس بگيرم.