ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

خرید عید

1392/12/4 9:44
751 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها همش می ریم خرید. واقعا با این دو تا ووروجک کار سختیه. از بس شیطونی می کنن. روز 5 شنبه رفتیم خیابون بهار. ارمیا خیلی خسته شده بود و همین طور می رفتیم داخل مغازه ها و میومدیم بیرون و داخل یکی از این مغازه ها داشتیم یه لباسی رو با بابایی نگاه می کردیم که یکهو دیدم آقای صاحب مغازه داره غش غش می خنده،بلـــــــــــــه. ارمیا خوابیده بود روی زمین و بلند هم نمیشد. وقتی دید خندمون گرفته دیگه بلند هم نمی شد.

پسره از ارمیا عکس گرفت و برده بود به دوستاش نشون می داد. گفت می گذارمش توی فیس بوک. می خواستم بگم برام بولوتوث کنه که روم نشد.

ائلمان هم ارمیا رو دید و از بغل من اومد پایین و اون هم خودش رو انداخت روی زمین.

وای از دست این کولوچه ها خلاصه هر جا می ریم خرید، انقدر شیطونی می کنن که آدم نمی دونه این ووروجک ها رو مراقبت کنه یا جنس ها رو نگاه کنه. ارمیا بدو بدو میکنه و ایلمان هم پشت سرش و من و بابایی هم به دنبالشون.

اون شب جمهوری هم رفتیم و دیگه 11 شب بود رسیدیم خونه ولی خرید زیادی نکردیم. آخه یه پاساژی توی جمهوری هست که لباسهای شیکی داره و ما که رسیدیم بسته بود. بالاخره جمعه از همون پاساژ  یه چند تا خریدامون رو کردیم و هنوز کفشهاشون مونده که اگر خدا بخواد امروز می ریم و می خریم. همون روز تو بهار دیدم و پسندیدم و منتظر بودم ببینم لباس چی می گیریم.

خلاصه این خریدها تموم بشه خیالم راحت میشه. توی ماشین هم برای اینکه حوصله بچه ها سر نره میوه و خوراکی برمی دارم و همش دارم براشون میوه پوست می کنم و شعر می خونم و ...قهقهه

منتظر بابایی بودیم تا بیاد و بریم و ائلمان هم همش بوق می زد و ارمیا هم تشویقش می کرد

اینجا هم رفتیم یه رستوران سنتی تا شاممون رو بخوریم و باز بریم دنبال خریدامون

آخه این چه قیافه ایه؟؟!

 

یه چیز جالب بگم که نمی دونم این ارمیا چی توی ذهنش می گذره، تازگی ها همش به من میگه مامان خدا یه عالمه نی نی داره ، اگه نی نی می خوای بهش بگو بهت بده. گفتم نه مامان برای چی ؟ گفت آخه به خدا بگیم که یه ائلمان دیگه هم بهمون بده تا بیاد و با هم بازی کنیم و بدویم و بلا بازی دربیاریم.

خندیدم و گفتم: خوب می خوای دخمل ازش بگیریم و مثل الناز دامن بپوشه؟ ( الناز دختر عموشه )گفت : نه. مثل ائلمان پسر باشه.ابله

ائلمان هم این روزها کلمات زیادی رو یاد گرفته و مثلا شعر عمو زنجیر باف رو هم البته فقط بله اون رو با آهنگ می گه. خیلی خوردنی شده. میره روی میز پذیرایی و میاد لبه اون می ایسته و میگه 1، 2 و می خواد بپره و بعد برمی گرده و آروم میاد پایین.

مثل من زمین رو جارو می کشه و مثلا کمک می کنه. تا الان چند دست قاشق کوچک خریدم و همش می بره می اندازه توی سطل آشغال و گم میشه. یکی دوتا لیوان رو هم فکر کنم انداخه توی سطل. بابایی یه روز مچش رو گرفته بود.

اینجا هم رفتیه بودیم خونه عزیز تا حالش رو بپرسیم. آخه چشمش  آب مروارید داشت و عمل گرده بود. ائلمان هم رفته بود داخل میز تلوزیون و داشت اونجا رو جارو دستی می کشید

عسلم داشت حیوونهای روی این ساز رو به من نشون می داد و صداشون رو درمیاورد

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان آیسو وآیسا
4 اسفند 92 12:48
وای خرید با دوتا وروجک شیطون من که هنوز برا خرید بیرون نرفتنم برا عید هنوز نشستیم بوس برا کلوچه های نازنین
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
آخ می دونم درک می کنی. پوستمون کنده شد.
♥مامی ملودی جون ♥
4 اسفند 92 14:31
انشا الله مبارکتون باشه خوشمزه ها و به خوشی و شادی بپوشین لباساتون رو .
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
ممنون نسیم جان.ایشالله.
مامان امیرحسین
4 اسفند 92 14:32
سلام دیروز رفتم فروشگاه رفاهی که گفتید از اون گلدون رنگی ها داره ولی نداشت ... داخل فروشگاه که اصلا نبود بیرون از فروشگاه هم یه پلاستیک فروشی بود که اون هم نداشت پس از کجا خریده بودی ... به شدت دنبالش هستم
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
واقعا که.شهروند. نه رفاه.
سولماز
4 اسفند 92 21:35
سلام دنیا همیشه بر وفق مرادتون باشه خیلی با مزه اند ماشاالله
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
سلام گلم. ممنون.
سمیه
6 اسفند 92 12:00
عززززززززززززیززززززززززززززززززم. ماشالله پسرای شیطون. ان شاالله همیشه زنده باشن وسالم ،شیطونیم ببکنند،شما هم خدا ی صبر ایوب با ی انرژی تموم شدنی بهتون بده.
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
ایشالله ممنون. خدا جوجوی شما رو هم حفظ کنه.
سیمهدی
6 اسفند 92 16:12
بله عکسشون اومد به دستمون هم رسیدحالا اگه من اینکار رو میکردم سرم رو میبریدیاااااا
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
عکس چی به دستتون رسید؟؟ ؟؟
فرنوش مامان آنوشا
7 اسفند 92 0:58
ای جونممممممممممم خخخخخخخخخخخ خوشبحال اون فروشنده که این پسرای ناز و دید واقعا خرید کردن با بچه ها کار سختیه من که با این دخترک رسما کم میارم چه برسه به شما
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
وای فرنوش جان کجای کاری ؟ فروشنده نزدیک بود باهامون دعوا کنه، از بس این دو تا ووروجک به همه چیز دست می زدن. پشت پیشخون هم می رفتن.
مامان روژینا
7 اسفند 92 12:16
دیشب تو فکرت بودم که یه قطره اشک از چشمهام جاری شد از اشک پرسیدم چرا اومدی؟ گفت اخه تو چشمهات کسی هست که دیگه جای من نیست آخه چقد این دو تا شیرینن
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
خیلی شعر قشنگی بود. ممنونم عزیزم نظر لطفته.
سیمهدی
7 اسفند 92 16:33
تو فیسبوک من فعالیتم بیشتر از وبلاگ هستش فیلتر شکنم غیر فعال شده بذارید تمدیدش کنم حتما عکس رو براتون ایمیل میکنم عکس وروجکتون که محبت کرده بودن تو کف مغازه استراحت میکردن
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
وای راست میگین؟ حتما برام بگذارین ها. می خوام ببینم.
مامان آیلا
8 اسفند 92 10:08
وای به به خرید عید خیلی کیف می ده ولی خدایش می دونم با بچه خیلی سخته . همش مبارکتون باشه به سلامتی
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
مرسی دوست خوبم. واقعا سخته.ولی خدا رو شکر خرید بچه ها تموم شد.
مامان آیلا
8 اسفند 92 10:10
چه بامزه رو زمین خوابیده بود و بلند نمی شد چه پیروی هم داره
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
آی گفتی. نگاهش به ارمیاست تا ببینه اون چه کار می کنه.
مامانی
11 اسفند 92 16:06
خدایه من واقعا سخته و منم همین مشکلو دارم البته با یه دونه بچه هر وقت میخوام کاری بکنم یا امیرعلی خرابکاری میکنه یاد ارمیا و ایلمان می افتم و کمتر امیرعلی رو اذیت میکنم و میگم بذار کاری رو که دوست داره انجام بده
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
واقعا سخته دوست خوبم. پس ببین من چه می کنم.بیرون که بریم همش باید بدویم دنبالشون. همه بهم میگن چقدر لاغر شدی. بابا از بس مسابقه دو با بچه هام دارم.
سید مهدی
12 اسفند 92 4:10
سلام مامان ارمیا و ایلمان عزیزعکس جدید از ارمیا و ایلمان جان بنداز دلمون برای شیطونی هاشون تنگ شدهاین دوتا وروجک فقط برای پدر و مادرش نیستند هااااااااا. گفته باشم
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
سلام. راستش حوصله اینکه با دوربین عکس بگیرم رو ندارم. اگر دستم ببینن همش نق و نوق می کنن که بهشون بدم و می ترسم خراب بشه. گوشیم هم که با اجازه انداختم توی ماشین لباسشویی تا قشنگ تمیز بشه و در دست تعمیره. به همین خاطر عکس جدید ندارم.