آخه با همه چی بازی؟
می بینید روزگار ما رو. از دست این کولوچه ها که به اسباب و اثاثیه خونه هم رحم نمی کنن. اسباب بازی های خودشون دیگه دلشون رو زده و با اثاث خونه دائم مشغولن.
از صندلی میز غذا خوری گرفته ( به عنوان ماشین و قطار و کتاب خونه و ... ) تا آب کش و سبد و لگن و ...
البته کاری هم ندارم. باید یه جوری سرگرم بشن دیگه. چه میشه کرد. توی هوای سرد که خیلی نمیشه بیرون رفت. بنابراین نباید خیلی هم سخت گرفت.
قطار آقای ارمیاست دیگه. ایلمان رو هم سوار نمی کرد و داشت عروسک هاش رو می برد مهمونی
اینجا ایلمان هم وارد عمل شد و با هم داشتن کارتون نگاه می کردن. ایلمانی هم که باز لواشک دستشه.
چه کارتون هیجان انگیزی
این روزها ارمیا همش یه پرنده ای میشه و بال بال می زنه. دیروز قو شده بود. داشت می رفت دستشویی،از نصفه راه برگشت. گفتم : مامان برو چرا برگشتی الان جیشت می ریزه. گفت: آخه من قو هستم باید بال بزنم و از اول بال بال زد و رفت دستشویی.
می گه: ایلمان هم پرنده کوچولوئه و بالش هم کوچولوئه.
٢ روز پیش یه لحظه دیدم که ایلمان بالای اوپن نشسته و من از تعجب شاخهام زد بیرون. دیدم بلـــــــــــــه. از ارمیا یاد گرفته و رفته روی مبل و بعد هم دسته مبل و رفته بالای اوپن. خیلی کارهاشون خطرناک شده.
راستی چند تا کلمه دیگه هم یاد گرفته: آبه، داخ ( داغ ) ، تخ ( با ضمه روی ت. یعنی تخم مرغ )، دادا ( داداش ) . گاهی هم هر کلمه ای رو که میگیم رو تکرار می کنه و بعد دیگه خودمون رو هم می کشیم نمی گه.