برچسب
قبل از هر چیز بگم که سه شنبه طفلی ایلمان مامان مریض شد و مجبور شدم 2 روز مرخصی بگیرم، عسلم دچار اسهال و استفراغ شد. الهی بمیرم. روز 5 شنبه هم که خودم افت فشار و حالت تهوع پیدا کردم و طفلی همسری همش در حال راه رفتن و رسیدگی به خونه و من و بچه ها بود. ایشالله خدا خیرش بده. ایشالله همیشه سلامت باشه و سایه ش هم بالای سر ما.
خدا رو شکر بهتریم. هر چند هنوز ضعف رو توی بدنم حس می کنم و ایلمان هم خوبه. این 4 روز که خونه بودم به بچه ها خیلی خوش گذشت و ارمیا هم که فکر می کرد من خونه هستم پس مهد تعطیله و نرفت که نرفت.
حالا ماجرای برچسب چیه؟
چند روزیه که ارمیا بدجور گیر داده به برچسب خریدن و سر و صورت ما رو برچسب زدن. همش هم برچسب ماه و ستاره. کلی انواع مختلف برچسب توی اون لوازم و التحریر فروشی هست ها ولی همش میره سراغ همون یک نوع.
ایلمان بغلم خوابیده بود و ارمیا بعد از تکمیل کردن خودش شروع کرد ایلمان رو برچسب بارون کردن تا وقتی داداشی بیدار شد خوشحال بشه.
بعد هم نوبت کفشهاش شد
این هم نتیجه کارو تلاش کولوچه عسلی. ایلمان وقتی بیدار شد و دید کلی ذوق کرد
هر روز توی خونه این دو تا کولوچه دارن برچسب می چسبونن به سرو صورت خودشون و من و بابایی و البته در اتاقشون.
این هم بابای بیچاره که حق صحبت هم نداشت و ارمیا بهش می گفت بابا صحبت نکن. بیا این هم بچه بزرگ کردن.