باغ وحش
دیروز جمعه 12 مهر 92 رفتیم باغ وحش تا بعد از یک هفته بیماری کولوچه ها کمی حال و هوامون عوض بشه. ارمیا هم که همش می گفت من شیر خطرناکم و بریم شیر ببینیم و ...
هر چند امروز صبح که از خواب بیدار شدم تا بیام سر کار دیدم ایلمان بدجور داره توی خواب سرفه می کنه. الهی بمیرم. توی اداره هم زنگ زدم ببینم در چه حاله که صدای گریه شو شنیدم و دلم گرفت و کمی گریه کردم. انقدر هم ساعت کاری ها رو توی دولت جدید افزایش دادن که ... مجبورم هر روز یک ساعت مرخصی بگیرم تا زودتر برم خونه.
بگذریم. این هم عکس های دیروز:
خدار رو شکر به بچه ها خیلی خوش گذشت. ایلمان که هر حیوونی رو میدید کلی می خندید و نمی دونم چی فکر می کرد که براش خنده دار بود.
ایلمان چنان از شیر و نی نی هاش خوشش اومده بود که چسبیده بود به شیشه و ول نمی کرد.
برای عکس گرفتن با این بچه آهو 1000 تومن می گرفتن. خیلی ناز بود.
ناهار رو هم رفتیم رستوران و چه ناهاری خوردیم از دست این ایلمان شیطون. از بس روی میز رو بهم می ریخت و شیطونی می کرد. بعد هم رفتیم خونه عمه کولوچه ها . خلاصه بعد از یه گشت و گذار حسابی برگشتیم خونه. خدا رو شکر روز خوبی بود.