این روزهای کولوچه ها
خوب باید بگم که ارمیا عسلی مامان این روزها دیگه به مهد عادت کرده و هر دفعه با کارهای جدید میاد خونه و ما رو سورپراز میکنه. خیلی خوب دیگه شعر می خونه. یه توپ دارم قلقلیه و ببعی میگه بع بع رو که کامل بلده. آهویی دارم خوشگله رو هم باید کمکش کنیم وگرنه مثل دیروز میگه: آهویی دارم خوشگله می زنم زمین هوا میره.
چندتایی رو هم همزمان با من می خونه. بعضی جاهاشو بلد نیست.
هر چند وقت یک بار کارهاشونه که توی مهد انجام دادن، مثل کاردستی هاش که خاله نسترن جمع آوری می کنه و می فرسته خونه تا ما نظر و پیشنهاد بدیم. روزهای دوشنبه هم که براشون ژیمناستیک گذاشتن و کولوچه م پاک ورزشکار شده.
عکس کاردستیهاشو توی پستهای بعدی می گذارم. دیروز که رفتم خونه مامانی دنبالش،( آخه مامان گلم میره و از مهد میبره خونشون تا من برم دنبالش) یه ماسک خرگوش روی صورتش بود که خاله نسترن با مقوا برای همشون درست کرده بود. این هم عکسهاش:
حالا می رسیم به ایلمان مربایی مامان. نی نی جوجویی من که ماشالله روز به روز داره شیطونتر میشه. دوست داره همش فرار کنه و ما هم به دنبالش. کافیه پوشکش رو باز کنم، دیگه پوشک کردنش کار حضرت فیله و چنان چهار دست و پا فرار می کنه که بیا و بین.
حالا خودش می تونه بدون اینکه دستش رو جایی بگیره از روی زمین بلند شه، 3 و 4 قدمی میره و بعد تعادلش به هم میخوره. تا بلند میشه می ایسته ، شروع می کنه به دست دسی کردن. قربونش برم. هنوز همون 4 تا دندون رو داره.