آخه داداش منه
یه روز رفته بودیم هایپر سان و ارمیا و ایلمان نشسته بودن توی سبد خرید و بعد از چند دقیقه ایلمان چنان لمی داداه بود روی ارمیا که من خندم گرفت. به همسری گفتم، نگاه کن ببین ایلمانی چطوری نشسته. ارمیا که حرف منو شنید گفت : خوب مامان ایلمان نی نی داداش منه. منظورش این بود که اشکالی نداره.
الهی قربون داداشی های مهربون بشم من. ایشالله بزرگ هم که شدین هوای هم رو داشته باشین.
ایلمان خیلی تخت ارمیا رو دوست داره و این دو تا کولوچه توی تخت خیلی با هم بازی می کنن.
اینجا هم بعد از یه آبتنی جانانه توی بوستان آب و آتشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی