دست دسی
ایلمان کولوچه ای یاد گرفته دست دسی کنه. تا ارمیا شعر می خونه اون هم شروع می کنه به دست زدن. اولین بار توی ماشین بودیم و ارمیا شروع کرد ببعی میگه بع بع رو خوندن ، دیدم ایلمان داره دست می زنه. الهی قربونش برم. یه صدای ظریفی هم از دستش بلند میشه که دلم می خواد دستهاشو بخورم.
جوجوم داره مطالعه می کنه
راستی این روزها ارمیا هم خیلی توی شعر خوندن پیشرفت کرده و فکر کنم مهد بهش ساخته. یه شعری هست که می خونه، شیر تا بخوای مفیده، مانند برف سفیده، از مهد یاد گرفته و حالا هر چی می خواد بخوره می گه مامان بخورم مفیده؟ بعد به من هم می گه مامان بخور خیلی مفیده.
این هم یکی از صفحات کار هفتگی بچه ها توی مهد. مثلا رنگ کرده عسلم.
دیروز می خواستم ایلمان رو ببرم حمام، ارمیا هم بدو بدو اومد و گفت: مامان منم بیام؟ گفتم بیا، گفت آخه من کثیف شدم بو گرفتم. از دست این کولوچه. توی حمام هم آب می ریخت روی ایلمان و می گفت: داداش چه خوشگل شدی.
وقتی دامن می پوشم میگه: مامان عروس شدی؟!!! تا وقتی هم که دامن تنمه بهم میگه مامان عروس. گاهی که ایلمان میره میز کنسول آینه و شمعدون رو تکون میده، ارمیا بهش میگه : ایلمان نکن برای مامان عروسه، خراب میشه. آخه خودش یک بار داشت این کار رو می کرد و از دستش ناراحت شدم و گفتم نکن خراب میشه و بعد اون گفت برای مامان عروسه؟ من هم با تعجب گفتم آره.
گوشیشو برمی داره و شروع می کنه مثلا با دوستش صحبت کردن. : سلام. خوبی؟ سلامتی ؟ زنده باشی. بعد هم میگه مامان دیدی دوستمه یا مامانیه. بعد میگه مامان بیا صحبت کن.