دالی موشه
این روزها ایلمان خوشگل مامان همش میره توی اتاق و در رو باز و بسته می کنه و دالی می کنه. اگر هم حواسمون نباشه سر و صدا راه می اندازه تا نگاهش کنیم. بالای در یه پارچه گذاشتم تا دست نی نی های نازم نمونه لای در و خدای نکرده اوخ نشه. چند روز پیش ارمیا به داداشی ملحق شده بود و داشتن همش با در بازی می کردن و وقتی ارمیا می خواست از در بیاد بیرون، ایلمان در رو بست و دست ارمیا عسلیه مامان اوخ شد. به خاطر همین اون پارچه رو گذاشتم بالای در.
هر وقت هم ماشین لباسشویی رو روشن می کنم، ایلمان هر جا که باشه زود خودش رو می رسونه به آشپزخونه و غرق تماشا می شه. از بعضی صداها ی اون هم می ترسه و مثل جوجه ها بدو بدو میاد بغل من و توی بغلم قایم میشه. یادش به خیر ارمیا هم همینطور بود. اتفاقا یه مطلب هم اون موقع ها در مورد ارمیا گذاشته بودم، که عکسش رو توی این پست میارم.
ارمیا هم داداشی رو همراه کرده. بهش میگم ارمیا مواظب داداش کوچولو هستی. می گه آله، اواظبم. ایلمان اوشولو نی نیه منه. دستهاش اوشولوئه.
این هم ارمیا توی پستهای نی نی گیش. یادش به خیر.
از دست ایلمان، بابایی دستگیره های کشوها رو درآورده تادست نی نی نمونه لای کشو.
و باز همراهی داداش ارمیا در خرابکاری