سفرنامه شمال 2
خوب کولوچه های خوشمزه من، بالاخره عکس های دوربین رو هم منتقل کردم به کامپیوتر. انقدر زیاد بود که به سختی تونستم برخی رو انتخاب کنم و براتون بگذارم. پس بدون حرف پیش و پس می ریم سراغشون.
فقط یه چیز جالب رو بگم که توی خیابون نوشهر یه درختهایی بود، وقتی داشتیم می رفتیم ارمیا گفت مامان مامان آناناس. وقتی دقت کردم دیدم واقعا شبیه آناناسن. تشبیه جالبی بود عسل مامان. قربون اون تیزهوشیت برم من.
اینجاروز آخر قبل از حرکت به طرف تهران و ارمیا ناراحت از اینکه می خوایم برگردیم.
بقیه عکس ها رو تو ادامه مطلب می تونین دنبال کنید.
آبشار آب پری
عزیز و زن عمو و سینا
ناهار تو جنگل رویان
ارمیا مسیر دریا رو یاد گرفته بود و خودش داره جلو جلو میره
تولد سینا رو یه جشن کوچولو گرفتیم
رستوران شهرک ویلا
محوطه جلوی خونه ای که بودیم
این هم یه عکس دسته جمعی
ناهار رو توی یه رستوران توی چالوس موقع برگشتن خوردیم
ایلمان موقع ناهار خواب بود و قبل از سد کرج که برای خوردن چای ایستادیم غذاشو دادم.
از صبری که به خاطر دیدن این همه عکس داشتین ممنون. تازه اینها قسمتی از عکسهامون بود و دلم نیومد ازشون بگذرم. خدا رو شکر سفر خوبی داشتیم.