ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

6 قدمي شد

1390/10/28 11:49
848 بازدید
اشتراک گذاری

شکلکهای جالب آروینشکلکهای جالب آروینشکلکهای جالب آروینشکلکهای جالب آروین

شکلکهای جالب آروین

واي خيلي ذوق زده ام. ديشب داشتم شام درست مي كردم شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز و ارمياي شيطون از اونجايي كه عاشق هم زدن و آشپزي شده مدام غر مي زد تا بغلش كنم و به من كمك كنه،‌ولي چون مي خواستم جاتون خالي ماكاروني رو آبكش كنم بردم گذاشتمش پيش بابايي و گفتم همين جا بمون مامانم خطرناكه و بلند شدم كه برم به طرف آشپزخونه،‌ارميا هم دستش به من بود و دستش كه از من رها شد دقيقا 6 قدم اومد به طرف من . تشویقتشویقتشویقبا صداي بلند و ذوق فراوون قدمهاشو مي شمردم. تازه فهميد كه داره راه ميره و يكدفعه نشست روي زمين.

قربون شكل ماهش و پاهاي كوشمولوش برم كه تاتي تاتي مي كنه. قلبواي خدا كي ميشه بدو بدو كنه و من هم به دنبالش.

Footprints Boy Dj picture

راستي روز سه شنبه يعني 26 دي ماه با تاخير 12 روزه واكسن يك سالگي گل پسر زده شد.نگران بميرم كه من پيشت نبودم و با ماماني و بابا رفتي و شجاعانه واكسن زدي. آخه من سر كار بودم و نمي شد مرخصي هم بگيرم. پنج شنبه ها هم كه خونه هستم واكسن نمي زنن. و واكسن يك سالگي رو توي اون مركز بهداشت فقط روز يكشنبه مي زنن و چون ديدن ارميا هنوز واكسنش رو نزده قبول كردن سه شنبه اين كار رو انجام بدن.

بابايي مي گفت ارميا اونجا تا نوبتشون بشه با دوتا ني ني بازي مي كرد و بعد كه رفتن توي اتاق بعد از قد و وزن، بابايي آستين لباسش رو  بالا زده و ارمياي از همه جا بي خبر خیال باطلپس از نوش جان كردن واكسن چنان داد و گريه اي گریهسر داده و بعدش با ديدن عروسك هاي گول زنك اونجا فراموش كرده و خنديده.نیشخند

الهي بميرم. نمي دوني من چه حالي داشتم ،‌مي دونستم الان منتظري تا واكسن بزني و من پيشت نيستم ،‌ خيلي نگران و ناراحت بودم و همش زنگ مي زدم. آخر ماماني گفت بابا ما مراقبيم انقدر زنگ نزن.عصبانی

الان خوب خوبي ومشكلي نداري. خدا رو شكر.

يادم رفت بگم. قد ارميا 81 سانتي متر شده وزنش هم 12 كيلو . ماشاالله يادتون نره ها. گلم خيلي حساسه و سريع چشم مي خوره.

عسل مامان خيييييييييييييلي دوست دارم. ماچعاشقتم. قلبديوونه اون دست دستي كردنتم.قلب الهي كه هميشه سالم و سلامت باشي جوجه طلايي مامان. 

اين هم يه عكس براي خالي نبودن اين پست (‌به نظرتون چه كار كنم اون زبونش رو بكنه تو. مخصوصا وقتي كه داره يه كار جدي انجام مي ده زبونش بيرونه. )

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

مامي نسيم ( مامان ملودي )
28 دی 90 12:04
اسفند دونه دونه چشم نخور كلوچه . ماشا الله انشا الله بدو بدو هم ميكنه عزيزم . بوس واسه دست كوچولوش كه اوفش كردن . الهي بميرم


واي خاله مهربونم مرسي.بوسم كردين خوب شدم.
سمیه مامان آرمیا
28 دی 90 12:49
الهی من فدای قد و بالاش برم. چه ناز شده عسلی. خیلی وقت بود که نمیدیدمش. بووووووووووووووووووووووووووووس


به به سلام. كجايي خاله؟ آرميا خوبه؟
مامان اميرحسين
28 دی 90 13:46
آخي عزيزم ايشالا هميشه سلامت باشين


ممنون خاله جونم.
مامان پرهام
28 دی 90 17:04
مبارکه! ایشالا بری آکسفورد!


مرسي خاله خوبم.
مامان زینب
28 دی 90 18:05
ماشالا به قد و بالاش
ماشالا به راه رفتنش
مبارکه ایشالا


مرسي خاله جون.
مامان آرینا موفرفری
29 دی 90 0:22
سلام عزیزم.خاله جون دندون ناز وتازه مبارک.ماشااله به ارمیا جان.


مرسي خاله.
سمانه مامان پارسا جون
29 دی 90 1:22
مبارک باشه راه رفتن ارمیا جون
مامانیش خیلی مراقبش باش کنترلشون خیلی سخت میشه
قربونش
میبوسمش


چشم حتما. ممنونم عزيزم.
مامان آیلا
29 دی 90 9:06
راه رفتنت مبارکه کولوچه عسلی . مامانی چنان بدوم که به گردمم نرسید ماشاله قد و وزن هم که عالی هست


اي خدا.نگو خاله مامانم نفس نداره ها.
لطفا" فیلتر نفرمایید!!!
29 دی 90 9:17
ماشالا...چه عکس خوشگلی...
راسی سلام خوشحالم که کلوچه همینجور داره پیشرفت میکنه.
و اما در مورد سوال شما:
به نظر من این توی یه سنی طبیعیه.بچه روز به روز چیزهای جدیدیتر یاد میگیره و عادت بچگی خودشو کم کم فراموش میکنه.اینا رو گفتم چون یه برادر زاده هم سن و سال ارمیا دارم و جالبه همه این کارای رو که ارمیا انجام میده اونم هم مو به مو انجام میده.بخصوص جمع کردن وسایل منزل و فرش و پشتی و کلا هر چیزی رو که فکرشو نکنید

چه جالب. پس شما هم يه شيطون دارين. ممنون از اطلاعاتي كه دادين.

مامان تربچه
29 دی 90 9:37
امان از این ماجراهای واکسن!!!
همه مینالن از نوبت واکسن نی نی


واقعا سخته.ايشالله به زودي تجربه مي كني.
مامان تربچه
29 دی 90 9:37
راستی
رمز رو برات خصوصی گذاشتم


ممنون.
مامان ابوالفضل
29 دی 90 11:03
قربونت
6 قدم برداشتنت مبارکککککککککککککککک


واي خاله جون ممنون.
مامان سید کوچولو
29 دی 90 18:16
ارمیا جون خیلی بازیگوش شدی ها.. میری پشت مبل دنبال چی؟ چه بامزه هم تالی میکنه.. چه اسباب بازیهای خوشگلی داره پسرم


خاله ميرم اون پشت شيطوني و دلبري.
سمانه مامان پارسا جون
29 دی 90 23:09
راستی خانومی من توی پست قبلیم اسم شما رو جا انداخته بودم شرمنده
تصحیح شد


اشكال نداره عزيزم. مهم دله.
مامان آرميتا
30 دی 90 3:11
قربون راه رفتنت بشم انشالله روزي دخملي من بشه انشالله هميشه سالم و تندرست باشه ارميا جون
به ما هم سر بزن گلي


ايشالله. سر مي زنيم خاله. حتما.
مامان اميرحسين
30 دی 90 12:42
سلام ببخشيد عزيزم وبلاگت خيلي سنگينه خيلي برام دور باز ميشه
دخترک
30 دی 90 14:15
سلام کلوچه خواستنی
عکسای تولدتو دیدم
واین پست
قربون زبونتتتتتتت
عاشق اون مژه های برگشتتم
راه رفتنت مبارک گلم


سلام خاله. ممنون از شما.
سمیرا مامان آنیتا
30 دی 90 22:42
شش قدم ... هورااااااااااااااااااااا


مرسي عزيزم.
مامان رویا
1 بهمن 90 8:21
ماشالله هزار ماشالله
راه رفتنتم مبارک عروسک


مرسي خاله.
محمد
1 بهمن 90 12:32
رحلت حضرت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن( ع )و امام رضا (ع)برشما وخانواده محترمتان تسلیت باد. التماس دعا
مامانی
1 بهمن 90 14:26
مبارک قدمات


ممنون
زهره مامان هلیا
2 بهمن 90 12:43
به به چشم ودلمون روشن ارمیا جون راه رفتنت مبارک


مرسی خاله
مامان رومینا
2 بهمن 90 15:57
ماشالا به این گل پسرخدا حفظش کنه


ممنون خاله
مامان آرميتا
2 بهمن 90 19:31
سلام ارميا جون آپم عسلي
بابای مهرسا
3 بهمن 90 12:58
ماشالله خیلی ناز شدی

مبارک راه رفتن




ممنون عمو جون.
گروه بالی گل
4 بهمن 90 18:52
خاطره ای فراموش نشدنی را با گروه بالی گل برای کودکان خود بجای بگذارید حتما ببینید http://badkonak.rzb.ir گروه بالی گل را به دوستان خود معرفی کنید تا آنها هم از خدمات ما بهره مند شوند امیدواریم هر روز کامتان شیرین باشد
مامان علي
5 بهمن 90 0:59
ايشاءا... بدو بدو كردنت خاله جون . علي منم فقط شبا خوب راه ميره روزا بيشتر چهاردست و پا ميره . قد و وزنش هم ماشاءا... خيلي خوبه. واسش اسفند دود كنيد.


چه جالب . ممنون.اسفند دود می کنم. حتما.
مامان امیرحسین
5 بهمن 90 8:09
مبارک باشه واکسن یک سالگی گلم ...
آخی حتما دردش اومده ...



سلام دوست خوبم. ممنون.
مامان مهرناز
5 بهمن 90 13:55
اخي گناه داره ارميا جوني كه واكسنش زدن اونم بدون حضور مامانيش


آره خاله.ولی فکر کنم تا حالا یادش رفته.
لطفا"فیلتر نفرمایید
6 بهمن 90 0:08
چرا آپ نکردید؟؟؟
رااااسی من چند روزه که نمیتونم بیام وبلاگتون این مشکل رو شما هم دارید؟؟وبلاگ واستون باز میشه؟؟
اااای واااااا سلام یادم رفت


سلام.خوبین.راستشارمیا بدجور مریض شد و گرفتار کولوچه بودم.چهار شنبه اومدم وبتون.دیگه بعد از اون وقت نکردم. به زودی آپ می کنم. ممنون از شما که سر می زنی.
مامان علی
7 بهمن 90 11:35
سلام کلوچه خوشمزه خاله. قربون اون قدمات برم من ان شالله که دنیا رو فتح کنی با همین قدمهات


سلام خاله جونم. ممنون.
ریحانه
8 بهمن 90 19:40
چرا اپ نمی کنی


سلام. خوبی؟ارمیا مرذیض بود. بدجور رفتار شدم.به زودی آپ می کنم.ممنون از اینکه سر زدی.
مامان نسترن
9 بهمن 90 1:36
ای جونم به این پسملی ناز و دوست داشتنی...مبارک باشه عزیزم قدم برداشتنت و امیدوارم همیشه قدمهای بزرگ در راه پیشرفت برداری


سلام. ممنون عزیزم.