ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

چه خبر از ارميا

1390/10/25 10:45
2,138 بازدید
اشتراک گذاری

قبل از هر چيز مي خوام از دوستاي گل وبلاگي خودم و ارميا تشكر كنم كه به ما سر مي زنن و ما رو با نظرات قشنگشون شاد مي كنن. يه تشكر ويژه هم دارم از خاله هدي ياسمين زهراي گلم كه توي وبلاگش تولد ارميا رو تبريك گفته بود. خاله هدي دوست داريم. ياسمين عزيزم ايشالله هميشه شاد و خندون باشي. مامان روميناي عزيز هم ما رو شرمنده كرده و يه كارت پستال قشنگ درست كرده و به ايميل من فرستاده كه از شما هم خيلي خيلي ممنونيم. رومينا جون ايشالله زنده باشي و عاقبتت بخير بشه.

كارت پستال رومينا و مامان گلش

و اما اين روزهاي كولوچه خوشمزه مامان:

عسلك من از شيطوني كم نميگذاره و مدام در حال جنب و جوشه. راستي پسر گلم مي تونه 3 قدم راه بره. آخ خ خ خ  جون. الهي قربون قد و بالات برم كه فقط اگر حواست نباشه اين چند قدم رو راه ميري و گرنه سريع ميشيني.

يه پيشرفت ديگه گل گلي مامان اينه كه كتاب رو قبلا طوري ورق ميزد كه تو دو حركت كل كتاب ورق مي خورد ولي حالا يكي يكي برگه ها رو رها مي كنه تا برسه به يه برگه و همون رو ورق مي زنه، اين يعني مهارت انگشت هاش زياد شدن. دست و هوووووورا.

پسركم خوب ماشين بازي مي كنه و به قول خودمون بيب بيب.

تازه قورقرويشم سوار كرده. جالب اينجاست بعد از اينكه قورقروي سواري كرد، اونو ميده به من تا بگذارمش سر جاش. كلا هر اسباب بازي رو كه اشاره مي كنه تا بهش بدم بعد از بازي اشاره ميكنه كه بگذارمش سر جاش. قربون نظمت مامان بره.

بلا خوب كشوها رو سريع السير خالي مي كنه و همش در حال جمع كردنم

در كل بگم كه به چند تا چيز حساسه. يكي اينكه روميزي بايد هر جايي باشه غير از روي ميز و قاليچه جلوي آشپزخونه هم نبايد سر جاش باشه و ...

گاهي كه ببينم از ارميا خبري نيست بايد پشت مبل ها پيداش كنم. مثل موش كوچولوها از هر سوراخي ميره تا شيطوني كنه.

از پشت مبل ميره تا دستش برسه به اين كشتي و شوتش كنه پايين

 

 

چوب لباسي خرگوشي اتاقش رو هم هر چند روز يك بار هوس مي كنه كه پخش زمينش كنه

و اما بازي كولوچه عسلي با اسباب بازي هاش.

عروسك فنريهاشم كه ميگيره و بعد ميكشه ميكشه و يهو رها مي كنه تا بخوره به سقف و ديوار و بعد ريسه مي ره.

فهميد كه دارم عكس ميگيرم حركت كرد تا بياد و دوربين رو ازم بگيره.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

مامان رومینا
25 دی 90 9:24
خاله قربون این شیطونیات برهراه رفتن چه حالی داره ارمیا جوونی؟؟؟ایشالا همیشه سالم باشی و لبت خندون


كيف داره خاله. مرسي.
مامانی
25 دی 90 9:31
ای جیگرم شیطونک
راستی سرکار میری؟اگه میری پیش کی میذاریش؟


بله مي رم سر كار. پيش مامان گلم.
مامي نسيم ( مامان ملودي )
25 دی 90 10:38
پس كم كم منم بايد وسايل خطر ناك توي كشو رو بردارم . خاله جون وبلاگت خيلي سنگين شده هر بار ميام بهت سر بزنم كامپيوترم هنگ ميكنه مطالب صفحاتت و كمتر كن خانومي


باشه حتما.
مامان یکتا
25 دی 90 15:03
کلوچه خاله چه عزیز شده ممنون بابت همدردیت حالا کمی پای یکتا بهتر شده


خدا رو شكر.
سمانه مامان پارسا جون
25 دی 90 15:37
سلام خانومی خوبی؟
گل پسرمون خوبه؟
راه رفتنش مبارک باشه
میبینی چه کیفی داره واسه یه مادر؟
بیشتر کاراش مثه پارسای منه
میبوسمت گلم


سلام عزيزم. خيلي كيف داره. راست ميگي ؟ چه جالب. پارسا خوشگلم رو ببوس.
مامان آرینا موفرفری
25 دی 90 15:51
سلام عزیز خاله هر چقدر دوست داری شیطونی کن.خیلی ماهی


چشم خاله. آخ جون.
شکوه مامان ارمیا
25 دی 90 16:37
چه وروجکی شدی واسه خودت ارمیا عسلی


كجاشو ديدي خاله.
فرنوش
25 دی 90 21:01
خاله قربونت بشم شیطونک بلا
الهی قربون اون راه رفتنت بشم الهی که همیشه تنت سالم باشه و پله های موفقیت و با اون پاهای کوچولوت یکی یکی طی کنی آقا موشه
مامان ارمیا ازطرف من یه بوس خوشمزه ازش بکن و یادت نره برای عشق من اسفند بدودیا


واي خاله مرسي.
باشه دوست خوبم اسفند رو كه هر شب برنامه مونه.
مامان علی
25 دی 90 22:55
ووروجک چه حالیم میکنه .پس حسابی کارت درومده مامانی حالا حالاها باید بریزو به پاشای "خان والا "رو جمع کنی


آخ گفتي. چه كنيم ديگه.
مامان حارث
25 دی 90 23:07
خیلی بامزست


ممنون.
مامان ایلا
26 دی 90 9:24
مامانی صبر کن خوب که راه افتادم زمین و زمان به هم می دوزم .مبارکه راه رفتنت کولوچه عسلی


واي نگو خاله. چه شود.
زیبا
26 دی 90 15:50
سلام عزیزم.خاله فدای خنده هاو شیطنت هات


سلام خاله. مرسي.
مامان آینده
26 دی 90 21:01
الهی بگردم جوجه طلایی ! مگه تو رو نبینم قورتت می دم عزیزم !


واي خاله منو نخور.اونوقت مامانم چه كار كنه.
مامان علي
26 دی 90 22:18
راه رفتنت مبارك عزيزم. ماشاءا...خيلي خوشمزه است از كلوچه هم خوشمزه تر.
راستي ماماني شما ارميا رو توي اتاق خودش مي خوابوني؟


سلام عزيزم. ممنون. نه هنوز جداش نكردم.زوده.
لطفا"فیلتر نفرمایید
26 دی 90 23:24
میگم هااااااا!!!
برای اساس کشی مشکلی ندارید
ماشالا جمع کرده همه چی رو
خوشحالم که روز به روز همینجور داره پیشرفت میکنه.بازم از ÷یشرفتاش و عکسای جالبش بذارید لطفا"
راااسی لطفا" با فونت سیاه بنویسید!آبی یه جوریه!


چه كنيم ديگه.راستي؟باشه چشم.فقط مي خواستم وبلاگش رنگي رنگي باشه.
محمد
27 دی 90 8:51
شاد باشید وسلامت
ماشاءالله


ممنون.
سمیرا مامان آنیتا
27 دی 90 14:47
چه پسر کوچولوی نازی داری

خدا حفظش کنه


سلام عزيزم. مرسي خانم.
مامان گیسو
28 دی 90 0:43
سلاممممممممم بر دوست گلم و قند عسل نازش
وای خدا ماشاا... چه ناز شده
قربون شیطونیاش
حسابی ببوسش مامان گل
خصوصی داری


سلام عزيزم. مرسي گلم. گيسو روببوس.
مامان امیرحسین
28 دی 90 10:21
ای جانم .... فدای اون خنده هات ... وای که چقدر شبیه امیرحسینمه ... کی می شه بیاریش اداره .. نترس من خودم نگهش می دارم ...


اگه بشه ميارمش. مرسي. راست ميگي؟
مامان اميرحسين
28 دی 90 13:41
ماماني هنوز ريخت و پاش هاي زيادي در راه هستبه سلامتي راه افتاده ارميا


واااااااااااااي چه شود. ممنون.
مامان ابولفضل
29 دی 90 11:02
سلاممممممممممممممم الهی نانازیه من