ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

اندر خراب كاري هاي كولوچه

1390/8/17 10:18
1,008 بازدید
اشتراک گذاری

اي شيطون بلاي مامان، كافيه يه لحظه ازت غافل بشما ،‌ببين چه ها كه نمي كنيا.

آره خاله هاي خوب،‌ هميشه هر وقت مي خواستم توي آشپزخونه به كارهام برسم ،‌ارميا رومي گذاشتم توي روروئك تا براي خودش بچرخه و سرگرم بشه،‌ولي تازگي ها دوست داره بدون روروئك باشه تا هر جا كه خواست بره و به هر چيزي كه خواست دست بزنه. من هم ديدم عسلكم،‌پسركم، كنجكاوه ،‌بگذارم تجربه كنه و محدود نشه. خلاصه كه چون آشپزخونه سراميكه و كمي هم كفش سرد ، يه موكت الكي انداختم تا وقتي مي شينه سردش نشه تا يه فكري براي كف آشپزخونه بكنيم. داشتم ظرفها رو مي شستم و هر از گاهي نيم نگاهي از گوشه چشم به اين آقا نگاه مي كردم ، با كشوها بازي مي كرد و آواز مي خوند و بابا و آقا و دد مي گفت و گاهي هم جيغ مي زد. من هم براش شعر مي خوندم. يه لحظه غافل شدم و ديدم به به . خودتون ببينين چه كار كرده.

بزار ببينم اينجا چي داريم

يعني اين چيه ؟

واي نه ، نگو مامان ، خيالت راحت خراب كاري نمي كنم.Animated Babies

برم كشوهاي بعدي ببينم چي داره. به دردم مي خوره.

 

مامان دعوام نكني ها.

 

آخ جون مامانم دعوام نكرد.

 

حالا ببينم چه مزه ايه.

باشه خودم جمعشون مي كنم مامان.

 

دارم جمع مي كنم. ببين.

ببين چه پسر خوبي ام ،‌اصلا شلوغ نمي كنم. ( همون طور كه مشاهده مي كنين نصف كشو رو خالي كرده بلا )

 

خوب كارم اين جا تموم شد ،‌برم ببينم اون طرفها چه خبره.

ببينم اين تو چيه .

اصلا با اسباب بازي هاي خودم بازي مي كنم.

بزار اينو شوتش كنم اون طرف.

عجبا ، اتاق خودمم نمي تونم به هم بريزم؟

سلام پيشي خوبي ؟

پرده رو بزنين كنار مي خوام دد رو ببينم.

خودم مي زنم كنار ها.

ببين چه زوري دارم.

 

اين هم ماكاروني خوردن جيگر مامان.شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز

مامان بي خيال چقدر عكس ميندازي. بذار يه لقمه غذامو راحت بخورم. الان كه پسر خوبيم و غذامو زمين نريختم.شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز

 

واي چه برفي داره مياد.   چقدر سرده. الان كه دارم اين مطلب رومي نويسم و از پنجره بيرون رونگاه مي كنم ، شهر زير برف سفيد شده . خيلي دلم مي خواد مثل بچگي هام برم توي كوچه و برف بازي كنم ، هي يادش به خيييير.پسرك نازم هنوز لالا كردي؟ به يادتم. زود زود ميام پيشت. قربونت برم الهي. شکلکـــ های آینـــ ـ ـاز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

مامان پارسا جون
17 آبان 90 11:07
سلام به ارمیا جون و مامان خوبش
خوبید؟
عکسهای گلت خیلی بامزه بود ما هم چند وقتیه همین مشکلو دارم دیگه کابینتها و کشوها از دست پارسا در امان نیستن.
خدا به دادمون برسه
میبوسمت گلم


واقعا خاله جون. مرسي .منم مي بوسمتون.
مامي نسيم ( مامان ملودي )
17 آبان 90 12:14
الهي قربونت برم كه اين همه با نمكي خاله


مرسي خاله جوني.
مامان امیرحسین
17 آبان 90 12:50
حالا کامل بزار راه بیافته پوست میکنه...

ماشالله چقدر هم کنجکاو تشریف دارن...

یه راهکار بهت میدم خودم اجراش کردم..دستگیره های تمام کشوها و درهای کابینت ها رو باز کردم ..


راست ميگي؟ مرسي از راهكارت دوستم.
مامان گیسو
17 آبان 90 14:54
سلام گلم خوبی؟
ماشاا... چه نازه
قربونششششششش برم من با این شیطنت هاش
بوسسسسسس


مرسي خاله جوني.
بابای مهرسا
17 آبان 90 15:00
سلام
خیلی خیلی عکس های خوشکلی انداختی از این کوچولوی با نمک

انشالله همیشه لبش خندون باشه




مرسي عمو.
بابای مهرسا
17 آبان 90 15:01
ممنون از حضور شما دوست عزیز به وب مهرسا عزیز
مامان
17 آبان 90 21:16
جيكملت برم با اون جشات كه شيطنت ازش ميباره لينكت كردم خاله جون باشه عكس باربد هم ميذارم


مرسي خاله.
مامانی سید کوچولو
17 آبان 90 23:32
به علت همین کنجکاویها همه لوازم شکستنی به طبقات بالایی کابینت خونه مون منتقل شد ( و هر لحظه احتمال سقوط داره) و لوازم پلاستیک و قاشق جهت ارضا کنجکاوی در ظبقات پایین جا گرفت. با اینحال شکستن کاسه همان و خونریزی همان ( ویزیت وبلاگ اینجانب)


الهي بگردم واسه پارسا جوني.
مامان علي
18 آبان 90 3:34
دست ماماني درد نكنه كه اين عكساي خوشگل رو ازت گرفته . ماماني ارميا جون هم موهاش ماشاءا...پره ولي چون موهاش بوره و مشكي نيست كم به نظر مياد.


مرسي از دلگرميت خاله اي.
مامان تربچه
18 آبان 90 8:41
وااااااااااااای چه کرده این شازده راستی من یک سایت بامزه پیدا کردم میشه عکس نی نی رو توش آپلود کرد و زیرش هم خاطره ی اون عکس رو نوشت. تازه کامنت هم میشه برای عکس بقیه گذاشت. من که نی نی ندارم اما چندتا از عکس های دخترخواهرم (هدا طلا!) رو توش آپلود کردم. دیدم جالبه گفتم به شما هم بگم عکس ارمیا جون رو بذاری http://gallery.niniaks.net/
مامان تربچه
18 آبان 90 9:21
سلام عزیزم الان توی گالری بودم عکس ارمیا بود که تازه براش کامنت هم گذاشتم
دخترك
18 آبان 90 11:30
سلام
لولين باره كه ميام اينجا
بي اغراق بگم پسرتون فوق العاده خوشگل و بامزه ست.
من شما رو لينك كردم
اگه مايل بوديد منو با اسم نوشته هاي برهنه لينك كنيد
ممنون


مرسي. لينك شدين.
سمیه : مامان مسیح مقدس
18 آبان 90 11:47
سلام عزززززیزم....وای که چقده شیطون شدی خاله ؟ اصلا بهت نمیاد
مامانی رو اذیت نکنی هااااا....


كجاشو ديدي خاله.
مامان تربچه
18 آبان 90 12:20
گلم واسه عضویت ماه بانو
توی منوی سمت چپ
"عضویت سریع" رو پر کن و دکمه ی "عضو شوید" رو بزن
اگه این کار رو میکنی و ارور داد شاید نام کاربریت قبلا کس دیگه ای گرفته باشه با نام کاربری جدید امتحان کن




كه اينطور. باشه. ممنون.
فیروزه
18 آبان 90 23:25
age ranking daste man bashe, webloge Ermia jooni be nazare man
Number One e Top Ten nini ha bood

آدم کِیف می کنه این کوچولوی ناناز رو می بینه
ایشالا خداوند خوووووب نگهش داره براتون


مرسي لطف داري عزيزم.
فیروزه
18 آبان 90 23:30
ای جــــونی ماکارونی خوردنش خیلی خیلی نایس ـه
مامان آیلا
19 آبان 90 11:41
اخ نازی کولوچه کوچولو چیکارا می کنی ای بابا مواظب باش خودت بین وسایلی که ریختی گم نشی


آخ گفتي خاله.
زهره مامان هلیا
19 آبان 90 13:01
خسته نباشی یه اثر تاریخی برا مامانت درست کردی


خسته نيستم خاله پراز انرژي براي خراب كاريم تازه.
مامان آناهل
19 آبان 90 13:08
عجب سریال قشنگی بود مرسی. مامانی دستت درد نکنه . همه عکسا قشنگ بود. بوس


مرسي خاله.
مامان پارسا
20 آبان 90 23:41

حسااااااااااابی آتیش سوزوندی و شیطونی کردیاااااااا



نگو خاله.
مامان علی
22 آبان 90 0:18
خسته نباشی خاله ماشالله سرعت عملتم حرف نداره ها... شما هم خسته نباشی مامانی نویسنده و کارگردان. عکسا ی قشنگی بود کلی لذت بردیم