ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

شيطوني شيطوني

1390/7/10 12:02
1,509 بازدید
اشتراک گذاری

   عسلكم تازگي ها همش از همه چيز آويزونه. تا ولش مي كني داره دستشو از هر چيزي مي گيره تا بلند بشه ، حتي چيزهاي سست و لق لقو . بعد تازه با اعتماد به نفس كامل ، دستش رو هم ول مي كنه. مي خواد بگه من حرفه اي يم. احساس مي كنم از قصد اين كار رو انجام مي ده تا من بدو بدو كنم طرفش و بگم نانازم نيفتي وماچش كنم.اون هم ذوق مي كنه و بپر بپر مي كنه و گاهي خودش رو از عقب مي اندازه تا من بگيرمش. البته تازگي ها فهميده كه اگر من نباشم ميفته زمين و اوخ مي شه. چون تا من ميرم طرفش اين كار رو انجام مي ده.بللللللللللللا.

   واي خداي من ، تا پوشكش رو درميارم ديگه پوشك كردنش كار حضرت فيله. آني فرار ميكنه. تازه وسط فرار كردنش هم مي شينه عقب رو نگاه مي كنه ببينه من مي رم دنبالش يا نه و دوباره فرار مي كنه. قربون تند تند چهار دست و پا رفتنش. خلاصه با هزار تا دوز و كلك پوشكش مي كنم. گاهي اين فرايند 20 دقيقه اي طول مي كشه. خدا رو شكر تا حالا توي اين گريز و فرارها جيش نكرده ...

 

  

 

  شيطونك مي ره خودش رو توي آينه نگاه مي كنه و غش غش مي خنده.

  مجبور شديم براي اين كه سرش به تيزي ميز تلويزيون نخوره پشتي ها رو بگذاريم جلوي اون. يعني اين رو بگم كه كلي دكوراسيون خونمون تغيير كرده. شکلکـــ های آینـــ ـ ـاز آينه و شمعدونمون رفته پشت مبل ها. ميز عسلي ها هم همين طور...

  داره خودش رو از خوشحالي بالا و پايين مي كنه . جيگر.

  همسري مهربون   برام يه حلقه ورزشی خريده تا ورزش كنم. Mintببين به چه روزي افتادم . من واسه خودم يك روزي مربي كاراته بودم www.smilehaa.orgو كلي شاگرد و ...داشتم. بگذار كمي از خودم تعريف كنم. www.smilehaa.orgمن يك سال قهرمان كشور هم شدم، توي رشته كاتا و همين طور توي رشته كوميته ( مبارزه ) نايب قهرمان. خلاصه حالا بايد تو خونه با يه حلقه تمرين كنم. البته خيلي چاق نشدم ها. خودم خيلي حساسم. اتفاقا همه مي گن انگار نه انگار ني ني آوردي. بگذريم ، ارميا جوني ، ‌تا شروع مي كنم به حلقه زدن شروع مي كنه به خنديدن. فكر مي كنه دارم براش ادا درميارم. بعد مياد نزديك و حلقه رو مي گيره تا مثل من مثلا بازي كنه.

اين هم توپ خوشگلشه كه خيلي دوسش داره. چون سبكه و راحت با انگشت هاش مي گيرش. تو سفرمون از تبريز براش خريديم. http://up.patoghu.com/images/vmud0qoleflq1ibmc2c.jpg

  مامانم نخور اخخخخخخخه.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

زهره مامان هلیا
28 شهریور 90 12:04
ای شیطون ناز و بلا بخورمت کلوچه خوش به حالت مامانی من همونطور وتپلی موندم ایشالله ارمیا هم مثل شما قوی بشه
مامان جون
28 شهریور 90 14:16
ای جونم هزار ماشالله که خیلی شیطون شده مخصوصا که میگن پسرا شیطون تر هم هستن
مامان علي
29 شهریور 90 0:20
ايشاءا... مثل ماماني ورزشكار بشي. مقامهاي جهاني بياري . البته اگه همينطور تپلي بموني ممكنه وزنه برداري بشي .
فرشته شهر آرزوهای مامان و بابا
29 شهریور 90 9:39
بخورمت كلوچه خوشمزه اينم يه شعر كه توي مدرسه با دوستام ميخوندم رفتم سر كوچه خوردم يه كلوچه
مامانی
29 شهریور 90 10:02
سلام به به چه پسر کنجکاوی میبینم که جلو تلویزیون پشتی گذاشتین که خراب کاری نکنه
بابای مهرسا
29 شهریور 90 11:16
سلام.ممنون که به من سر میزنید.... کوچولوی شما خیلی نازه خدا حفظش کنه
مامان سيد کوچولو
29 شهریور 90 12:40
1- اينجور که ميگي کلي خوشمزه و خوردني شده ني ني ما 2-ببين چه جوري از تو بوفه نيگا ميکنه... 3- افرين به مامان ورزشکار و نمره يک ...با با پس پسرت هم از همين الان ورزشکاره ديگه
مامان پرهام
29 شهریور 90 17:22
سلام. یادته قبل از ازدواج می گفتی عمرا من بزارم یه سانت شکم بیارم! حالا بی خیال الان که خوبی بهترم می شی! ارمیا کلوچه هم که داره حسابی خونه رو بهم می ریزه خونه تون کم کم شبیه خونه ی ما می شه! عکسهای توی پارکش هم خیلی نازند! البته کلا که این پسره ناز هست!
مامان آناهل
29 شهریور 90 17:33
سلام قهرماااااااااااااااااااااااااااااااااااان ؛کف ؛ سوت؛ هوراااااااااااااااااااااااااا. کلوچه ما چطوره.
مامان آیلا
30 شهریور 90 8:42
آخه مامانی من می خوام همه چیز رو خودم تجربه کنم . شیطون بلا
مامان پارسا جون
30 شهریور 90 11:15
سلام خانومی خوبی؟ آره منم مثل تو همیشه همینجوری فکر میکردم و با خودم میگفتم یعنی الان اون هم تختیم کجاست یا بچش چه شکلی شده؟ جالبه که ارمیا جونم دقیقا هم سنه پارساست . چون کارهایی که ازش تعریف میکنی دقیقا همون کارهای پارساست. من فکر میکردم این کارها فقط مخصوص بچه ی منه. ولی اشتباه فکر میکردم چون مخصوص سن همه ی بچه هاست ارمیا جونو ببوس خیلی ماهه
مامان یاسمین زهرا
31 شهریور 90 12:20
سمیه :مامان مسیح مقدس
1 مهر 90 4:17
ناااااازی... ماشالله که به این زودی تصمیم گرفتی راه بری خاله حتما ورزشکار بزرگی میشی گلم...به صورتت که خیلی میاد و به اون تیپ نااازت ........... ما هم اپیم خاله...بیا
محيا كوچولو
2 مهر 90 10:33
چه ارمياي نازي خدا حفظش كنه براتون
فرنوش
2 مهر 90 20:12
آخه من دلم میخواد تو رو بخورم شیطونک بلا وووووووووووووووووویییییییییی قربون اون چشای شیطونت