کلی عکس بهاره با تاخیر
کولوچه های من ببخشین که انقدر دیر اومدم تا خاطرات قشنگتون رو ثبت کنم. آخه یه ذره تنبل شده بودم. این روزها دارم یه تصمصم هایی می گیرم که ذهنم رو خیلی به خودش مشغول کرده. فعلا حرفی نمی زنم تا تصمیم نهاییم رو بگیرم. تصمیم من فقط به خاطر شما گل پسرهای خوشمل مامانه.
یه سری عکس دارم از چند بار ددر رفتن با شما عسلهای من که تعدادیش رو که مربوط به بوستان ولایته ، توی این پست براتون می گذارم.
داداش ایلمان خورده بود زمین و ارمیا داشت بلندش می کرد
جوجه ها چاله کنده بودن و داشتن گل می کاشتن
ماشین یه نی نی رو گرفته بودن و دیگه بهش نمی دادن خودش بازی کنه. طفلی نی نیه گیر این دو تا داداشی افتاده بود.
دایی مهدی در حال تخمه خوردن و جوجه ها در پس زمینه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی