بازیهای کولوچه ای
یک سری عکس از انواع بازی های کولوچه هام دارم که توی این پست براشون به یادگار می گذارم. ایشالله روزی که می شینن و این عکس ها رو می بینن سالم و سرحال و شاد و دکتر و مهندس و ... باشن و کلی هم از خاطرات بازیهای کودکانه خودشون لذت ببرن.
از اونجایی که ائلمان هم خیلی دلش می خواست دوچرخه داداش ارمیا رو سوار بشه، یه بالش گذاشتم تا راحت بشینه و ارمیا هم کاملا مواظبش بود و به من می گفت: مامان تو برو من مواظب ایلمانی هستم، آخه داداش منه. قربون فرشته هام.( اون دستمال کاغذی ها هم که از وقتی خریدیم شده بار دوچرخه ارمیا و بسته شده به دوچرخه و می گه: هر وقت ایلمان دست و صورتش کثیف شد و یا بینیش اومد من یه دستمال می دم بهش. )
چنان با سرعت می رفتن که عکس کشدار افتاده
اینجا هم ائلمان خسته شد و خودش رو برای ارمیا لوس کرد.
بعد هم شروع کرد به کتاب خوندن
بعد هم ببعی سواری. طفلی ببعی له شد. برعکس هم گذاشته بودنش.