ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

فشم

1392/6/3 11:33
384 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه 1 شهریور 92 تصمیم گرفتیم تا بریم فشم. هر چی به مامانی و دایی های کولوچه ها اصرار کردیم با ما بیان گفتن آمادگی ندارن و هفته آینده. خلاصه خودمون رفتیم و جاشون خالی کلی خوش گذشت. با همسری تصمیم گرفتیم تا هوا خوبه و پاییز نشده آخر هفته ها بریم هوا خوری و دیگه هوا سرد بشه امکانش نیست.

خیلی خوب بود، فقط موقعی که داشتیم جمع می کردیم تا برگردیم یه خانواده که آش پخته بودن یه کاسه هم برای ما آوردن و اصرار که بخورین. خلاصه همسری رفته بود وسایل رو بگذاره توی ماشین و بیاد تا بقیه رو ببریم، ایلمان هم بغل من بود و یهو تا آش رو گرفتم، دستش رو کرد توی آش و من هم از هولم بدو بدو دویدم کنار رودخونه تا دستش رو سریع با آب سرد بشورم، خلاصه کمی گریه کرد و خدا رو شکر قرمزیش هم نموند و خوب شد. برگشتم دیدم آش ریخته روی زمین و همه ما  مخصوصا ایلمان مامان آش نخورده و دهن سوخته شدیم.ناراحت

انگار اینجا ایلمان داره صدا می کنه آهای بیاین اینجا خیلی خوش می گذره.قلب

الهی جیگرتو بخورم با این حالتهایی که به خودت می گیری

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

محمد
3 شهریور 92 12:57
همیشه به شادی وگردش

غصه ام شد آش نخورده شدید


ممنون از لطف شما. واقعا آش نخورده و دهن سوخته شدیم.
فرنوش مامان آنوشا
3 شهریور 92 23:51
همیشه به گردش مامانی
الهی قربون ایلمان بشممممم ووووووووووویی اون عکس اولیش خیلی نانازیه


مرسی خاله جون. لطف داری گلم.
مامی سویل
4 شهریور 92 8:34
چیزی نشه ایلمان جونم
خدارو شکر عزیزم
میگم مامانی ماشالله کم مونده ایلمان ارمیا جونو برسه. الهی من قوربون هردوتون وروجکااااااااااا نذاشتین مامانی اش بخوره


شیطونی شده که نگو خاله.
مامان آرتین (الهه)
4 شهریور 92 11:12
ماشالا به این دوتا گل پسر خوشگل. خدا حفظشون کنه


ممنون عزیزم.
مامان آیلا
4 شهریور 92 11:34
همیشه به گردش و تفریح .
خوب مامان برا خودم یک پا مرد شدم


ممنون گلم.
زهرا
4 شهریور 92 12:20
سلام مامانی مهربون وای که چقدر این دو تا پسر جیگرطلان دل آدم ضعف میره روز به روزم به هم شبیهتر میشن خدا حفظشون کنه
برای اون علامه دهر بیکار بیعار و از خدا بیخبر بسسسسسسسسسسسسیار متاسفم که عقده هاش رو تو دنیای پاک نی نی ها خالی میکنه خیلی دلم میخواد حالشو اساسی بگیرم ولی اینجا جاش نیست ای که نشاید نامت نهند آدمی!! اینجا جای امثال تو نیست
مامانی مهربون وقتی دیدم نظرشو ثبت کردی فهمیدم که کارت درسته به کارت ادامه بده و به نظر این حسودان هرگز نیاسود کار نداشته باش
بوسسسسسسسس محکم برای فسقلی های عسلللللللی


سلام عزیزم. خوبی؟ ای بابا. اون داره خودش رو اذیت می کنه. ولش کن. من کار خودم رو می کنم. از لطف و مهربونی شما هم خیلی ممنون گلم.
مامان پارمیدا
4 شهریور 92 16:36
خدارو شکر که دست ایلمان جان نسوخت.ایشااله همیشه به گردش و تفریح


ممنون. ایشالله عزیزم. شما هم.
مامان نازنین زهرا و یاسمین
4 شهریور 92 23:13
سلام خوشحالم بهتون خوش گذشته
الهی بگردم برا انگشتهای کوچیک گل پسری



ممنون. خدا نکنه خاله جون.
سیمهدی
5 شهریور 92 15:21
سلام مامان ارمیا و ایلمان عزیز .میگم هزار ماشاالله همسرت خیلی اهل سفر هستند هاااااااااما راجبه تایید بعضی از کامنت هات باید بگم تایید خیلی از کامنت های که توش توهین و یا هک حرمت هستش یه کم اشکال داره بحثی که مربوط به پستت نمیشه رو تایید نکنی به نظرم معقول تر هستش . در هر حال ارمیا و ایلمان عزیز رو ببوس


سلام. می دونم درست نیست تایید کنم. ولی یکی یک سالی اذیت کرد و دستش هم رو شد. اول هل محل نمی دادم ولی خیلی بی شرم تر از این حرفها بود.
پردیس جون دختر خاله سایان
24 شهریور 92 8:34
آنان که پاییز را دوست ندارند نمیدونند که پاییز همون بهاریست که عاشق شده
پاییزتیم !


من که عاشق پاییزم. صبح ها که از خونه میام بیرون بوشو حس می کنم. زیباست و دوست داشتنی. اونهایی که دوست ندارن بی ذوقن.
پردیس جون دختر خاله سایان
24 شهریور 92 12:01
قربونتون بشم خاله خییییییییییلی مهربونید


خواهش می کنم عزیزم.