ارمیای مهربون
این داداش مهربون همش سعی داره به داداش کوچولوش رسیدگی کنه. از بس گفتیم ایلمان نی نیه و دندون نداره و نمی تونه غذا بخوره گیسهامون سفید شد. خوب چه کار کنه احساس بزرگی می کنه دیگه. دوست داره حتی پوشک داداشیشو خودش ببره بندازه توی سطل دستشویی و بعد هم دستهاشو بشوره و البته با کلی آب بازی برگرده بیاد.
براش لالایی می خونه تا بخوابونتش. ( لا، لالایی لا ). میگه بگذار رو پای من.
داره لالایی می خونه
البته ایلمان هم ارمیا رو انقدر دوست داره که اگر ارمیا خونه نباشه همش نق و نوق می کنه و به محض دیدن داداش دست و پا می زنه و جیغ میکشه و هر جا ارمیا میره چشمش دنبال اونه. ارمیا که بدو بدو میکنه ایلمان از ذوقش غش میکنه از خنده.
صبح ها که ارمیا بیدار میشه می گه سلام ایما دون ( ایلمان جون ) بعد هم مثلا ایلمان دست ارمیا رو می گیره می بره دستشویی تا جیش کنه.
از جق نگذریم که ایلمان هم نقش موثری توی از پوشک گرفتن ارمیا داشت. وقتهایی که ارمیا نمیومد دستشویی ایلمان مثلا دستش رو می گرفت و می برد و ارمیا هم از این کار خوش میومد.
گاهی شب ها ارمیا تو خواب حرف می زنه. 2شب پیش با ناراحتی می گفت . من و ایما دوتایی. من و ایما دوتایی دوش، آبه بازی.
وقتی میریم خرید، ارمیا همش لباس و یا اسباب بازی برمی داره و می گه ایما. اصلا به فکر خودش نیست عسلم.
این هم چند تا نمونش
آخه داداشی من بستنی خوبم نیست
خدایی وقتهایی که کار دارم ارمیا خوب داداشو سرگرم می کنه و باهاش بازی می کنه. طفلی زود بزرگ شد. آخه یکی باید اونو سرگرم کنه ولی اون میشینه برای ایمان شعر می خونه و با پاهای اون بازی می کنه.
اینجا هم داره براش آواز می خونه