ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

کار کی می تونه باشه؟

1391/2/30 10:15
2,703 بازدید
اشتراک گذاری

آخه پسرک نازم ، چرا من نباید از دست تو یه لوازم آرایش درست و سالم داشته باشم؟؟؟؟!!! کیفم رو دیگه از دستت قایم می کنم، کافیه ببینی و پیداش کنی ، یاد گرفتی زیپ ها رو هم باز و بسته کنی، اونوقت این میشه دیگه. مامان بیچاره از بس لوازم نو خریده و بعد دیده ای وااااای.  گریه  قهر

شیرین کاریت رو ببین:

راستی آخ خ خ خ خ خ  جون. قلب امروز خواهری گلم و پرهامی دارن میان تهران. آخه همسرش طراح سوال امتحانات نهایی شده و به خاطر اینکه خواهری و پرهام تنها نمونن میان تهران پیش ما. چه خوش می گذره.

این عکس ها رو از وب پرهام عسل خاله کش رفتم. نیشخند چشمک آخه دیدم من این عکس ها رو ندارم و خواهری اونها رو گرفته بود. بنابراین برداشتم گذاشتم توی وبت. چند تا عکس هم توی حیاط حرم ، خاله ای ازت گرفته که به محض اینکه ببینمش می گیرم و می گذارمشون.

دقیقا مطالب رو هم مثل خودش می گذارم، تا مطلب دزدی نباشه،‌ببینین منبع رو هم ذکر کردم ها.چشمک

-چند تا عکس از سفر ارمیا به مشهد. رفته بودیم جام جم نزدیک خونه مون-توی هاشمیه- پیتزا بخوریم. به نوع نگاه ارمیا و پرهام به هم دقت کنید! لطفا!

 

- فروشگاه پروما. ارمیا 2-3 باری برای تماشای ویترین مغازه ها نشست پرهام هم سریع ایشون رو همراهی کرد!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

essi
30 اردیبهشت 91 11:15
salam.ghiebat kobra raftin inghad dir miayn?(babat lavazem arayshi shoma ham)az ina nakhorde ke


سلام. نه خوشبختانه. ولی کلی صورتش و دست هاش رو کثیف کرده بود.
زهرا مامان قاصدك
30 اردیبهشت 91 11:29
سلام دوستم ، خوبي ؟ فكر كنم حسابي شوكه مي شي لوازم آرايشت رو تو اين وضعيت مي بيني


شوکه؟ مردم از بس خریدم و هیچی ندارم. باور کن یه دونه روژ دارم که تا حالا قصر در رفته.
مامان ابوالفضل
30 اردیبهشت 91 11:59
سلام سلام سلام
ای وای
من نمی دونستم که پرهام و ارمیا پسرخالن
جالبه
امیدوارم که با خواهر و خواهر زاده ی گلت حسابی بهتون خوش بگذره


سلام عزیزم. بابا بارها که گفته بودم که. تازه برادر شیری هم هستن. ارمیا شیر خاله ش رو زیاد خورده.
مامانی
30 اردیبهشت 91 12:00
بله دیگه دست گل پسر درد نکنه مامانش به خدا رمز دیانا وارد نمیشه می خوام عکس های مشهد و ببینم نمیشه
مامانی
30 اردیبهشت 91 12:03
چشم این دفعه عکسارو درست میذارم
محمد
30 اردیبهشت 91 13:30
چشمتون روشن آبجیتون دراه میاد
شاد باشید وسلامت


ممنون. خیلی خوشحالم.
مامان آرتین
30 اردیبهشت 91 23:33
ای پسر شیطون
مامانی بچه ها همینن دیگه


والا چی بگم؟
مامانی وروجک
30 اردیبهشت 91 23:41
وااااااااااااااااااااااااای چه پسری !ای وروجک


چه کنیم از دستش؟
مهرناز مامان رادین جیگیلی
31 اردیبهشت 91 0:41
ای پسر شیطون بلاتو چقدر شیرینی گل پسر


وای خاله مرسی. رادین جون چطوره؟
مامان الینا
31 اردیبهشت 91 15:29
آخه تو هم خاله جونم فدات بشم منم کلی از لوازم آرایشیمو از دست دادم
سمانه مامان پارسا جون
2 خرداد 91 2:30
ای جانم ارمیا جون چه کرده این عسل مامانی منم مثه توام یه دونه رژ سالم ندارم دیگه موندم چی بزنم به خودم
زهرا مامان قاصدك
2 خرداد 91 9:22
واي اون عكسشون كه نشستند پشت ويترين مغازه خيلي بامزه است
مامان اميرحسين
2 خرداد 91 13:58
حسابي ترتيب رژ لب رو داده ها به كل نابود نابود شده به سلامتي كه خواهري اومدن تهران خوش بگذره به همتون
مامان آیلا
2 خرداد 91 13:59
شیطون بلا چه کردی بیچاره مامان جون که باید همه جا رو تمیز کنه اونم رژ لب ای داد . اما چیکار می شه کرد شما ها عزیزای خونه ها هستین
سمانه مامان پارسا جون
4 خرداد 91 13:29
امشب را در کنار ثانیه ها ، آمین گوی آرزوهایت می شوم آرزویم را دعا کن . . .
رومینا(پری
5 خرداد 91 1:11
هرکه طاووس خواهد جور فرشته اگه از خدا بخواهید دریغ نمیکند ولطف میکند اما با همه شیطنت هایش وبلاگ قشنگی دارید و بجه قشنگ تر از آن یک اسفند برایش دود کنید برای همدیگر دعا کنیم مواظب هم باشید که از این موادشیمیایی خدای نکرده نخورد این گرفتاری رو همه دارند باید اینها را از دسترس دور کرد اگه مشکلی نداره به من هم رمز بدهید ممنون
مامان جون
5 خرداد 91 14:01
وای وای اگه بدونی منم از دست پرنیا چی می کشم تازه همدرد شدیم راستی چشمو دلت روشن که ابجی داره میاد
مامان آرینا موفرفری
6 خرداد 91 1:08
شیطون بلای خاله ست دیگه
مامان بهار
10 خرداد 91 17:40
مامان رومینا
12 خرداد 91 14:25
عجب ببین این شیطون چی کار کرده با وسایل مامانش
لطفافیلتر نفرمایید!!!
16 خرداد 91 8:54
چه با حال لوازم آرایشی.....! خب کیفتون رو نذارین دم دستش نمیدونم چرا بچه ها به دو چیز خیلی علاقه دارن... یکی انداختن پشتی های توی اتاق... و دومی تخریب و نابودی لوازم آرایشی