اولین آرایشگاه ایلمان
همیشه بابایی موهای ایلمان رو خودش کوتاه می کرد. دیگه گفتیم بزرگ شده و باید بره آرایشگاه. موهای ارمیا هم خیلی بلند شده بود. ارمیا عادت کرده و با مامان میاد آرایشگاه و خاله الهام موهاشو کوتاه می کنه. اصلا آرایشگاه مردانه نمیره که نمیره. بنابراین هر دوشون رو روز دوشنبه 24/9/93 بردم تا موهاشون رو کوتاه کنن.
فکر می کردم اول ارمیا بنشینه ولی اول ایلمان نشست و کمی هم از اسباب بازیهای کیان جان دادیم بهش و موهاش رو خاله مهربون کوتاه کرد. بعد هم ارمیا و ... هر دو شدن یه پارچه آقا. بابایی که از سر کار اومد و دید کلی ذوق کرد و متعجب که چطور هر دو رو بردی و نشستن وموهاشون رو کوتاه کردن. خوب دیگه آقای پدر ما اینیم دیگه.
ایلمان با لگوها کیک تولد درست کرده بود و همش بپر و بپر می کرد و شعر تولدت مبارک رو می خوند و اصلا یک جا نمی نشست تا عکسش رو بگیرم و عروسکهاش رو هم آورده بود و توی جشن شرکت داده بود.
شب هم که من و بابایی داشتیم فیلم مورد علاقه مون رو نگاه می کردیم. نشسته بودن جلوی تلویزیون و مثلا بازی می کردن
هر شب بابایی لغات انگلیسی رو با کولوچه ها کار می کنه. ارمیا توی مهد زبان انگلیسی دارن و هر وقت میاد و تکرار می کنه ایلمان هم یاد می گیره. کلماتی که بلدن:
بابایی: سیب میشه؟
ارمیا و ایلمان: اپل و ...
پرتقال و خروس و گربه و سگ و طوطی و شیر خوراکی و بینی و A B C رو هم تا آخر بلندن. ارمیا تا 10 هم به انگلیسی می شمره. و ایلمان غلط و غولوط اعداد رو میگه.
ماشالله. ماشالله.