پرهام مهربون
من یعنی مامان ارمیا از 14 تیر استعلاجیم تموم شد و رفتم سر کار. خیلی سخته. هنوز نه خودم عادت کردم و نه ارمیا. ارمیا می مونه پیش مامانیش. خاله و پرهام هم از مشهد اومدن خونه مامانی. خاله و پرهام خیلی کمک می کنن. تو یکی از عکسها قبلا گفته بودم که مامان پرهام به ارمیا شیر داد و ارمیا و پرهام داداشی شدن. حالا که خاله ارمیا یعنی خواهر من اومده ارمیا بوی شیری رو که تو نوزادی خورده رو حس کرده و مدام با گریه می ره بغل خالش و شیر می خوره. توی این عکس هم پرهام داره همکاری می کنه و خودش شیشه شیر ارمیا رو گرفته تا به ارمیا به به بده تا مامانش از سر کار بیاد.
پرهام دمپایی هاش رو هم داده به ارمیا تا سرگرمش کنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی