ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

شب نیست، ماه نیست، ستاره نیست

1392/4/9 9:03
609 بازدید
اشتراک گذاری

دیروزاز سر کار که برگشتم، بعد از نهار ایلمانی خوابید و آخ که دلم می خواست ارمیا هم بخوابه تا من هم کمی استراحت کنم. گفت مامان بریم اتاق من بازی. خلاصه رفتیم و بعد عروسکهاشو چیدیم کنار هم تا لالا کنن و ارمیا هم کنار اونها دراز کشید. هی سعی کرد بخوابه و دید نمیشه.

بعد گفتم : مامان جون لالا نمی کنی؟ گفت: نه. گفتم: چرا؟ گفت: شب نیست. ماه نیست. ستاره نیست. من لالا نداری (ندارم). دلم می خواست به خاطر دلیلی که آورده بود درسته قورتش بدم. قلب القصه، کلی بازی کردیم و ایلمان هم بیدار شد و اون هم اومد قاطی ما شد. بعد از ظهر هم که بابایی اومد خونه رفتیم و به خاطر قولی که به ارمیا داده بودیم یه جایزه ی خوشگل براش خریدیم که توی پست بعدی جایزه ش رو نشون می دم چی بوده.

شیطونک ببعی رو آورده بود و گاوش رو داشت سوار اون می کرد و می گفت: گاو ببعی سوار می ییم دد. (گاوه سوار ببعی شو بریم دد) بعد گفت نه تو بزرگی، گنده ای و رفت یه عروسک کوچکتر آورد. قربون بازی کردنش. من هم دراز کشیده بودم و نگاهش می کردم.

اینجا دیگه ایلمان مامان هم بیدار شد و وقتی آوردمش توی اتاق، ارمیا خوشحال شد و گفت: سلام ایلمان جون بیا بازی.

ایلمان همش دلش می خواست این لوگو ها رو برداره و ارمیا به خیال خودش داشت باهاشون کامیون درست می کرد و نمی داد. این الان کامیونه. قهقهه

ایلمان هم دید نمیشه دست انداخت کامیون رو خراب کرد.

 

داداشی دست نه ( دست نزن ) 

 

خدا رو شکر ارمیا از اینجور کارهای ایلمان ناراحت نمی شه و دوباره درست کرد. چند تا لوگو هم گذاشت رو هم و مثلا یه کامیون هم برای ایلمان درست کرد و داد بهش.

چه کامیونی درست کرده به به.نیشخند

اینجا هم ایلمان خسته شده بود و خودش رو لوس می کرد و چشمهاش رو می بست و نق میزد تا بغلش کنم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

فاطمه
11 تیر 92 11:29
وای عزیزم چه داداشه مهربونی من فدای هر دو تاشون بشم که اینقدر با هم خوب هستن و بازی می کنن. باید خدا رو شکر کرد بخاطر این نعمت بزرگی که نصیب شما شده .


ممنون گلم. خدا رو شکر.
♥ مامي ملودي جون ♥
11 تیر 92 11:38
امان از وقتي كه ما خوابمون مياد اما نيني ها اوج انرژي هستن . و ميتونم تصور كنم خسته . خوابت هم بياد و بعد اون اتاق و جمع هم بايد بكني


آی گفتی. خوشم میاد مامانها همه درک می کنن.
(رها)خاله شيدا و روشا
11 تیر 92 14:38
اي فداش شم با اون دليل خوشگلش ،خب راست ميگه ديگه وقتي ماه و ستاره و شب نباشه نميشه خوابيد ديگه
ارميا جون خوش اخلاقه هااا



خیلی عسله خاله.
مامی آرمان (خاله زری )
11 تیر 92 17:24
ای جونم ..
مرسی دلیل احتمالا گل پسری در آینده طبع شاعری هم داره ...خخخخخخخ خیلی با حال بود ...
خدا حفظشون کنه


فکر کنم شاعر بشه خاله.
مامان اميرحسين و ارميا
12 تیر 92 13:36
اي جان چقدر با نمك اشاره ميكنه كه ايلمان نبايد دست بزنه.اي ايلمان بلا چه نازي ميكنه شيطون


ممنن دوست خوبم. عسلهای مامانن دیگه.
مامان نازنین زهرا و یاسمین
16 تیر 92 23:33
ای جونم ..