این روزهای کولوچه ها
این روزها ارمیا خیلی به داداشی ایلمان خیلی علاقه مند شده و هر کس داداشی رو بغل می کنه با ناراحتی میگه ایلمان من. چشمهای ایلمانی رو می بوسه و بهش میگه دادا ایما ( با تشدید روی م ) و یا اسم و فامیل رو با هم میگه و یا می گه ایما جوجه یا ایما نی نی ، تازگی ها هم میگه ایما جون. وقتی که داداشی خوابه انقدر حوصله ش سر میره که می خواد همش بیدارش کنه و تا میبینه چشم ایلمان باز شد با خوشحالی داد میزنه ایما دنام( ایلمان سلام ). همش میگه 2 تایی یعنی خودش و ایلمان ، حالا می خواد خوابیدن باشه و یا بغل مامان نشستن باشه و یا...
الان ایلمان 3 ماه و 8 روزه ست.
حالت خندیدن هر کدوم از کولوچه ها رو توی 2تا عکس بعدی ببینین. هردو مثل هم خندیدن. مایل به سمت راست. راستی گونه سمت راست ایلمان موقع خنده چال میفته. قربونش برم.
ارمیا همش میگه ایلمان باید با من بازی کنه. به من میگه مامان ایما به به ، من گان گان. ( یعنی مامان به ایلمان به به بده بزرگ شه با من ماشین بازی کنه)
ارمیا به شمع فوت کردن خیلی علاقه داره و دیدم مداد رنگی هاشو فرو کرده توی دفترشو داره هــــــــی فوت می کنه.
داشتم امروز کتلت درست می کردم ببینین هر کدوم از کولوچه ها مشغول چه کارین. آخرش مجبور شدم ایلمان رو بغل کنم یه دستی ادامه بدم. ولی کتلت خوشمزه ای شد.
ایمان کتاب خون قهار