تولد پرهام (با تاخیر)
همونطور که گفته بودم پرهامی شب عید به دنیا اومده و یادمه اون سال بابای پرهام هفت سین رو برده بود توی بیمارستان و اونجا با هم سال رو تحویل کرده بودن.
هر سال که خواهری از مشهد میاد، خونه مامانی یه تولد کوچولو می گیریم و بچه ها کلی کیف می کنن. امسال هم بعد از تحویل سال، رفتیم خونه مامانی و جشن پرهام رو در کنار هم برگزار کردیم. عکس زیادی ندارم، مخصوصا از خود پرهام. آخه همش ارمیا و ایلمان شمعش رو فوت می کردن و پرهام هم ناراحت می شد. بیش تر از 10 بار خواهر گلم شمع روشن کرد و توسط این 2 تا ووروجک من خاموش شد. خلاصه آقا ایلمان هم چوب بیلیاردی رو که عمو امیر ( بابای پرهام ) برای ارمیا و پرهام خریده بود و گفته بودم در طی 2 روز توسط ایلمان منهدم شد رو کرد توی کیک و پرهام هم زد زیر گریه که کیکم خراب شد و جشنم هم خراب شد.
خلاصه که ایشالله جشن 120 سالگیش رو جشن بگیریم. البته اونموقع ما فکر کنم فسیل شدیم.