جوجه هام اومدن اداره کمک مامان
باز هم دولت زحمت کشید و لطف کرد و کمی ارزاق به ما داد و چون نمی تونستم با خودم ببرم خونه تصمیم بر این شد تا چهارشنبه شب با همسری و کولوچه هام بریم اداره و با ماشین بیاریم.
به جوجه هام که خیلی خوش گذشت و می خواستن تا صبح بمونن. همکاران خوبم هم که سنگ تموم گذاشتن برشون کیک و میوه آوردن.
کولوچه ها انقدر ذوق داشتن که حواسشون به خوردن نبود و بابایی همه خوراکیها رو خورد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی