باز هم تولد
3 بهمن تولد دایی مرتضی بود و رفت توی 24 سالگی. ایشالله 120 ساله بشه و عاقبت بخیر. رفتیم خونه مامانی تا یه جشن کوچولو برای مرتضی بگیریم. کولوچه ها به هوای فش فشه اومدن و دیدن فشفشه ای در کار نیست و پکر شدن. مامانی هم یکی یه شمع داد دستشون تا اونو روشن کنن و خوشحال بشن.
ارمیا شمعش رو هم روشن کرده بود و داشت کیک می خورد. اون چیزی رو هم که نگاه میکنه توت فرنگی روی کیکه.
خاله برای سارا کلاه و شنل بافته بود و فرستاده بود تهران و ارمیا ...
اینجا هم کولوچه ها بستنی خورده بودن و سردشون شده بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی