مشهد،مهر93،روز پنجم و ششم
صبح روز پنج شنبه 24 مهر من و همسری و کولوچه ها رفتیم حرم تا آخرین زیارتمون رو در این سفر بکنیم چون بلیطمون برای جمعه 10:30 صبح بود. حدود یک ساعت و نیم توی حرم نشستیم و بعد رفتیم دنبال خریدهامون.تا برگردیم خونه ساعت 3 بعد از ظهر بود.
این ایلمان بلا همش با مهرها بازی می کرد و چند تا هم شکوند. آقای خادم حرم تا اومد، ایلمان فرار کرد و پرید بغل من.
یه شب رفتیم زیست خاور و این عکس رو تو قسمت راگا انداختیم
یه روز ارمیا و پرهام داشتن با هم بازی کامپیوتری می کردن و پرهام به ارمیا یاد می داد، از ترس ایلمان هر جا قایم می شدن، این ووروجک می رفت و پیداشون می کرد.
شب آخر هم که بچه ها کلی بازی کردن و از مبل می پریدن و ایلمان جوجه عقاب شده بود و پرهام بابا عقاب و ارمیا هم مامان عقاب. همسری خوب سرگرمشون کرده بود و من و مامانی و خواهری هم با هم گپ می زدیم. یادش بخیر.
یه شب هم بچه ها رو بردیم آتلیه تا پسرخاله ها با هم عکس بگیرن و عکسها رو ایشالله وقتی خاله اومد میاره.
این هم روز جمعه 25 مهر فرودگاه تهران و پایان سفر ما.
منتظر بودیم تا بابایی ماشین رو از پارکینگ ترمینال 4 بیاره. آخه برگشتمون توی ترمینال 2 بود.