عید سعید قربان مبارک
قبل از هر چیز این عید فرخنده رو به همه مخصوصا گل پسرهای خودم تبریک می گم.
حالا میر یم سراغ این 2 روز تعطیلی آخر هفته. 4 شنبه شب 9/7/93 هوس فست فود کردیم و راه افتادیم و دیدیم همون تالار عروسی که من و همسری اونجا عروسیمون رو برگزار کرده بودیم یک طبقه ش فست فود شده و چقدر هم فضای زیبایی براش درست کردن. با نور پردازیهای قشنگ. البته نشد از خود اونجا عکس بگیرم و یک اتاق بازی هم برای بچه ها درست کرده بودن که رایگان بود و صورت بچه ها رو نقاشی هم می کردن و در آخر هم نفری یه بادکنک و یه ماشین اسباب بازی برای پسرها و نمی دونم چی برای دخترها می دادن. به کولوچه ها که خیلی خوش گذشت و ما هم یادی از عروسیمون کردیم و به ما هم صد البته خوش گذشت. این هم از عکس بچه ها در حال بازی.
تولد علی دوشنبه 7 مهر بود و قرار شد که 5 شنبه بیان خونه مامانی تا یه تولد کوچولوی خودمونی براش بگیریم. من ارمیا و ایلمان هم صبح رفتیم خونه مامانی و من هم یه کیک خونگی برای علی پختم یه ماشین هم براش هدیه گرفته بودم که دادیم بهش. ایشالله تولد 120 سالگیش.
سارا چون توی همه عکسها بود و به سن تکلیف هم رسیده مجبور شدم با فوتوشاپ این مدلیش کنم. ببخشید خاله جان. قربونت برم. علی هم یه روبان آورده بود و پاپیونش کرده بود و زده بود به لباسش تا حس تولد داشته باشه. تا شب هم روی پیراهنش بود.
شب هم رفتیم هایپرسان و شاممون رو هم توی رستوران هانی هایپر خوردیم و بعد ارمیا و ایلمان کلی توی فضای سبز فروشگاه بازی کردن و به زور راضیشون کردیم تا برگردیم خونه.
روز جمعه هم رفتیم کمی خرید و بعد هم پارک ملت. دوربین نبرده بودم و گوشیم هم شارژش تموم شده بود و خاموش بود و عکس نداریم. کمی کنار دریاچه پارک نشستیم و بستنی خوردیم و یخ کردیم. چون یه دفعه هوا ابری شد و شب هم که اولین بارون پاییزی سال 93 باریدن گرفت. ایشالله سال پر برکت و پر از بارون و برف رو داشته باشیم. آمین.