تعطیلات عید فطر
این روزها به خاطر ماه مبارک رمضان نمیشه رفت گردش و سفر. ارمیا و ایلمان هم حوصله شون سر میره. البته امروز روز 29 ماه مبارکه. شاید فردا عید باشه و شاید هم سه شنبه. در هر صورت من پیشاپیش این عید سعید و فرخنده رو به تک تک دوستان تبریک می گم. انشاءالله عبادات همه مورد قبول خدای بزرگ باشه.
راستش قرار بود بریم مشهد ولی بلیط هواپیما پیدا نکردیم که نکردیم. با ماشین هم این همه راه، هم برای بچه ها سخته و هم کنترلشون توسط من و بابایی سخت. طفلی ارمیا که همش منتظره تا بلیط گیرمون بیاد. پرهام هم از اون طرف. شاید یه سفری برای خودمون جور کنیم. تا ببینیم خدا چی می خواد.
روز 5 شنبه 2 مرداد، بعد از اینکه صبحانه بچه ها رو دادم، دیدم حوصله شون توی خونه سر میره، آمادشون کردم و با هم رفتیم پارک. کمی بازی کردن و بعد بردمشون براشون برچسب باب اسفنجی و دورا خریدم و بعد ارمیا گفت نوشمک می خوام و ایلمان هم حرف داداشی رو تکرار کرد، خلاصه نوشمک هم خریدیم و رفتیم خونه مامانی. بعد از ظهر هم برگشتیم خونه و بابایی اون روز دیر اومد خونه و من بچه ها با هم کیک درست کردیم و افطار رو آماده کردیم تا بابایی بیاد. بهشون گفتم هر وقت کار خوب بکنن براشون جایزه می خرم. تا شیطنت می کنن، ارمیا سریع می گه: مامان جایزه می خری؟
از دست این کولوچه ها.
برای ارمیا ماژیک جایزه گرفته بودم و ایلمان که خوابید داشت نقاشی می کشید. ایلمان که بیدار بود کلی پاهای خودش رو ماژیکی کرد.