ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

تابستان کولوچه ای

1393/5/1 8:52
567 بازدید
اشتراک گذاری

واقعا تابستون گرمیه. باد داغ پوست آدم رو می سوزونه. ماه مبارک رمضان هم دیگه داره به خیر و خوشی به انتهای خودش می رسه. خدا رو شکر تونستم امسال روزه هامو بگیرم. سخت بود ولی واقعا خدا کمک کرد. مخصوصا اینکه ایلمان هم هنوز شیر می خوره. ولی خدا رو شکر که سالم بودم و تونستم بعد از 4 سال از این ماه پر از خیر و برکت دست خالی نرم.

ارمیا و ایلمان واقعا به هم وابسته شدن. ارمیا که می گه: ایلمان نی نیه منه. الهی. چقدر نازه. و شروع می کنه به ناز کردن ایلمان. مخصوصا وقتی که ایلمان خوابه ارمیا خیلی بهش محبت می کنه. یه روز ظهر که ایلمان رو خوابوندم و گذاشتمش توی اتاق، بعد از لحضاتی دیدم ارمیا نیست. رفتم یواشکی نگاه کردم و دیدم داره ایلمان رو می بوسه و ناز می کنه. اشاره کردم بیا بیرون، گفت: نه آخه دوسش دارم و می خوام پیشش باشم و نازش کنم.

خلاصه کلی طول کشید تا انقدر ایلمان رو بوسید و ناز کرد و رضایت داد تا بیاد بیرون.

یه روز تعطیل ، صبح متوجه شدم ارمیا و ایلمان دارن بیدار میشن و من خودم رو زدم به خواب تا شاید بخوابن و کمی بیشتر استراحت کنم، دیدم ایلمان به ارمیا گفت سلام، ارمیا هم جواب سلامش رو داد و بعد ایلمان گفت: دوست دارم، ارمیا هم گفت دوست دارم. بعد ایلمان گفت داداش بلیم بیلون، و با هم رفتن توی پذیرایی و انگار نه انگار مامان اونجاست و خوابیده. رفتم دنبالشون دیدم با هم نشستن روی یه مبل یه نفره و دارن با هم حرف می زنن. واقعا خدا رو شکر کردم که همدیگرو دارن و در نبود من مواقعی که سر کار هستم انقدر با هم خوبن و هوای هم رو دارن.

ایلمان خیلی خودش رو برای ارمیا لوس می کنه و بهش می گه داداش غغلم کن. ( بغلم کن ). ارمیا هم زورش نمیرسه ولی بغلش می کنه. اینجا ایلمان تازه بیدار شده بود و گفتم بشینین تا براتون خوراکی بیارم و دیدم ایلمان خوابیده روی پای ارمیا و ارمیا نوازشش می کنه. قربون مهربونیاشون.

این عکس هم از روز پدر توی گوشی همسری جا مونده بود. تو مهد خاله سمانه یه پیراهن مردونه درست کرده بود و داده بود به بچه ها تا کادو بدن به باباهاشون.

هر شعری که ارمیا توی مهد یاد می گیره و میاد می خونه ایلمان هم با چند بار گوش دادن یاد می گیره و می خونه.

دوست دارم پروانه باشم                    فرزند خوب این خانه باشم

البته مصرع دوم رو ایلمان هنوز یاد نگرفته و مصرع اول رو کامل می گه. ارمیا دعای فرج رو تا نیمه یاد گرفته و 2 شب پیش دیدم داره می خونه و من بابایی متعجب و خوشحال ازش خواستیم دوباره و دوباره و دوباره بخونه. صلوات هم می فرسته و ایلمان هم ازش یاد گرفته و می گه الله محمد، الله محمد. وقتی ارمیا یه شعری می خونه و یا صلوات می فرسته و من می گم آفرین پسرم و تشویقش می کنم، ایلمان هم سریع می گه مامان مامان ، الله محمد ، تا اون رو هم تشویق کنم.

دیشب بابایی داشت اتل متل توتوله رو برای ایلمان می خوند و ایلمان هم کلماتی از اون رو یاد گرفته بود و با بابایی می خوند و من هم ازشون فیلم گرفتم. قربون کولوچه های باهوشم بشم من.

پسندها (3)

نظرات (3)

نانا
1 مرداد 93 22:27
سلام دوست گلم..سفارش خریدلباسهای خوشگل ترکیه برای نینیهای نازتونو داریم... به وبلاگم سربزنین و لینکهاروببینین..پشیمون نمیشین.. تو وایبر هم هستم...بهم پیام بدید تا ادتون کنم..بیایین اعتمادتون جلب میشه... شماره ی خط وایبر:09017677967 اینم وبلاگم http://shikpoosh.niniweblog.com/
مامان پرهام
2 مرداد 93 12:49
ای من قربون شما دو تا فسقلی خوشگل مهربون
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
خدا نکنه خاله جونم.
زهرا
3 مرداد 93 17:27
هزار ماشالله خلی باهوشنارمیا هم خیلی مهربونه و اینو ایلمان شیطون میدونه که انقد خودشو لوس میکنه
مامان ارميا و ایلمان
پاسخ
ممنون عزیزم. راست میگی واقعا ایلمان می دونه و خودش رو لوس مس کنه.