عید داره می رسه
این روزها خیلی هوا خوبه و همش بارون بارون و بارون. خدا رو شکر.
خونه به هم ریخته ای داریم و هنوز کلی کار. وقت هم ندارم. از 2 شنبه مر خصی گرفتم تا به اوضاع خونه رسیدگی کنم.
هر جا می ریم همه در حال خرید عیدن. 4 شنبه قبل رفتیم خونه عمه بزرگه کولوچه ها تا سمنو پزی رو از نزدیک ببینیم. آخه همیشه قبل از عید عمه سمنو نذری داره و سمنوی عیدمون توسط ایشون پخته میشه. ایشالله قبول باشه و سفرشون هم پر از خیر و برکت.
بعد از خونه عمه رفتیم هایپر سان. ایلمان تازگی ها همش دوست داره چرخ دستی رو خودش هول بده و صد البته این طوری بهتره. چون دیگه این طرف و اون طرف نمی پره و ما هم به دنبالش و همش سرگرم هول دادن چرخه.
البته اولش خواب بود و وقتی بیدار شد ذوق کرد
این هم هفت سین لوستر و صنایع چوبی فروشی فروشگاه ( ارمیا می گفت مامان از این بادکنک ها به ما می دن، گفتم نه مامانم برای قشنگی گذاشتن اونجا.
گفت: خوب پول بدیم هم نمی دن؟ قربونش برم.
اینجا هم ائلمانی داره مثلا برای من خونه تکونی می کنه
عاشق اینه که دمپایی بپوشه