هدیه عمو نوروز
دیروز توی مهد جشن بود و قرار بود عمو نوروز بهشون هدیه بده. به مادر و پدرها هم سپرده بودن تا هدیه ای تهیه کنن و تحویل مهد بدن. به اسم عمو نوروز هم تموم شد دیگه. خلاصه چون ارمیا تفنگ آب پاش دلش می خواست و همیشه هم می گفت.( قبلا یه دونه کوچولوشو داشت و زود هم خراب شده بود و چون همه جا رو خیس می کرد دیگه نگرفته بودیم ) بابایی براش خرید و داد به مهد.
ارمیا می گفت : مامان عمو نوروز هدیه ها رو از خدا گرفته داده به ما. قربون تفکرش.
دیشب انقدر آب پاشی شدیم که بیا و ببین. ائلمان ناناز مامان موهاش خیس بود و فر خورده بود. خود ارمیا هم 2 بار شلوار عوض کرد.
5 شنبه هم یه جشن دیگه دارن که مامان ها هم دعوت شدن. مطمئنم کلی خوش می گذره.
طفلی ائلمان بلد نبود و تکون می داد تا آب بپاشه و ارمیا سعی می کرد یادش بده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی